افکار یک زندانی

« الدنیا سجن المومن »

افکار یک زندانی

« الدنیا سجن المومن »

افکار یک زندانی

امام صادق (علیه السلام):
«بنویس و علمت را در میان دوستانت منتشر ساز و چون مرگت رسید آن ها را به پسرانت میراث ده زیرا برای مردم زمان فتنه و آشوب میرسد که آن هنگام جز با کتاب انس نگیرند.»
اصول کافی، باب فضیلت نوشتن، حدیث یازدهم.

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

چندی سالی است که عبارت "مدیریت جهادی"  در سپهر سیاسی کشور ما عنوان شده است. اصل عنوان نمودن چنین عبارتی نقدی ملموس را در درون خود به همراه دارد. اینکه ما نیازمند به مدیریت جهادی هستیم یعنی اینکه امروز دچار نوعی از مدیریت گشته ایم که هر چه باشد جهادی نیست.

مدیریت حاکم بر کشور ما تضادش را با آرمان ها و رهنمودهای ارکان انقلابی کشور آنجا عیان می کند که برای مدیریت یک پدیده ی انقلابی پا به عرصه می گذارد. اجتماع عظیم اربعین یکی از این مسائل است که رابطه ای مستقیم با نگاه انقلاب اسلامی دارد. اما گویی از منظر دستگاه اداری کشور این موضوع بیشتر به عنوان یک چالش یا خطا در سیستم ارزیابی می شود. در این زمینه می توان چند نکته را یادآوری نمود:

  • از زمانی که کنگره ی عظیم اربعین شکل گرفت تا امروز تمامی سیاست هایی که با عنوان ساماندهی اعمال شده است نتیجه ای جز کاهش جمعیت زائران نداشته است و این روند با ادامه یافتن خود، کنگره ی عظیم اربعین را از معنا تهی خواهد نمود.

  • امروز اگر شما قصد سفر به ترکیه و آنتالیا را داشته باشید، می توانید با اخذ گذرنامه و بدون اخذ ویزا سفر خود را آغاز نمایید. علت این مسئله مناسبات دیپلماتیکی است که طی مذاکراتی به نتیجه رسیده است. سوال اینجاست که دستگاه دیپلماسی ما که مملو از دیپلمات های کارکشته است آیا نمی تواند با کشور عراق که روابط مناسب سیاسی و قرابت فرهنگی فراوانی با ما دارد به این نتیجه برسند که برای مدت بیست روز و در جهت یک منفعت راهبردی مشترک که مورد حمایت علمای نجف نیز هست، اخذ روادید را منتفی یا رایگان نمایند؟ نمی شود امتیاز مشابهی مانند رایگان بودن روادید در هفته ی کرامت یا هر پیشنهاد معقول دیپلماتیکی که دستگاه دیپلماسی به آن آگاه تر است را پیشنهاد نمود؟

  •  بی شک کاهش هزینه های سفر یکی از مشوق هایی است که عاشقان زیارت را چه از توانگر و چه از قشر کم توان جامعه برای زیارت در این بازه زمانی ترغیب می کند. اینکه با همت و بزرگواری عاشقان حضرت اباعبدالله در کشور عراق هزینه های اسکان و تغذیه از دوش زائر برداشته شده است را نباید با جایگزین کردن هزینه های دیگر مانند بیمه و ثبت نام و هزار پیچ و تاب اداری جبران نماییم. می شود راهکارهای جهادی ای برای بیمه یا ثبت نام در نظر گرفت که موجب افزایش هزینه ها نشود.
  • این مطلب که جمعیت عظیم زائران نیازمند ساماندهی هستند بر کسی پوشیده نیست، اما این ساماندهی نباید موجب خارج شدن این سنت راهبری از حالت مردمی آن بشود. روندی که امروز آغاز شده است دیری نخواهد پایید که کوپن های تغذیه مهیا می کند و زائران را الزام می نماید که برای جلوگیری از ازدحام باید تنها از فلان موکب نذری دریافت نمایند. و هر موکبی که به غیر از زائران خود پناه یا نذری بدهد به اشد مجازات گرفتار خواهد شد.

  •  امروز یکی از مقامات انتظامی در گفتگو با خبر صدا و سیما از زائرانی که بدون گذرنامه یا ویزا به مرزها مراجعه نموده بودند به مشتی قانون شکن تعبیر نمود. می شود با روش های جهادی و پیشنهاد های بسیاری که در بالا به برخی از آن اشاره شد از این ازدحام جلوگیری نمود. این تعابیر از همان نگاه غیر جهادی نشئت می گیرد که کنگره ی عظیم اربعین را نوعی خطا در سیستم می پندارد. در سیستم اداری غرب زده ی ما معنا ندارد که مشتی انسان که می توانند در طول سال به سفر زیارتی بروند به یک باره به مرز ها هجوم بیاورند و سیستم اداری کشور را مختل نمایند و کارمندان پرتلاش آن را از کارهای مهمی که در ادارجات خود دارند باز دارند.

در نهایت امید است با عنایت حضرت ارباب، دستگاه اداری ما نگاه خود را به کنگره ی عظیم اربعین تغییر دهد تا خدای ناکرده ثمره ی اینگونه مدیریت غیر جهادی به سد عن سبیل الله منجر نشود.

۱ نظر ۲۴ آبان ۹۵ ، ۲۲:۴۱
زندانی زندانی

با ظهور مدرنیته در اواسط دوران قاجار در ایران، روشنفکرانی سر بر آوردند که به تقلید از جوامع تجربه گرای غربی، علم را تنها به حوزه ی علوم تجربه پذیر منحصر می دانستند و در یک تکبر جاهلانه هر آن چیزی را که از منظرشان خرافه می آمد انکار می نمودند. در نگاه این مقلدان تازه به دوران رسیده دین نیز مبنایی در تجربه نداشت و جاهلانه می نمود. بعد تر که حلوای غرب زدگی از دهان افتاد و جامعه تجربه ی بیشتری کسب نمود، پدیده ای به نام دین علمی رخ نمود. حالا دنباله های همان نسل اول از مقلدین تمدن غربی به دلایل گوناگون دیگر نمی توانستند قائل به نفی دین باشند، دینی را ارائه می نمودند که با اصول مسلم علوم تجربی مغایرتی نداشت. از اینجا بود که برخی با آیات قرآن نظریات ابطال پذیر علوم تجربی را به اثبات می رساندند. دیری نپایید که برخی از این نظریات از سوی جاعلانشان به ورطه ی بطلان کشیده شد و آقایان ماندند، با تفاسیری از قرآن که نمی دانستند، چگونه از زیر بار خجلتش خارج شوند. گرچه طمطراق آن علم دینی در هم شکسته شد اما همچنان با سلطنت مدرنیته که علم تجربی را خدای خود می داند، شبهاتی از این دست باقی است. هنوز هم گاهی برخی متخصصین در علوم تجربی مانند آقایان مهندسین یا پزشکان، احساس می کنند که تکبر علمی موجود در حوزه ی فنی خود را می توانند به حوزه ی دین و اندیشه نیز گسترش دهند. این گونه شبهات دیگر برای مبلغین سوالات نخ نمایی است که بارها به آن پاسخ داده شده است.

اما امروز داستان وارونه شده است. تا دیروز وقتی مهندسین و پزشکان آیه ای از قرآن می خوانند که پای خود را به دین باز کنند، مبلغین پاسخ می دادند که این کار شیوه ی اجتهاد می طلبد. مگر می شود فقط با یک آیه دین را تعریف نمود. مگر می شود احادیث را ندید. و مگر می شود قواعد عقلی مسلم در علم اصول را به کار نبست و به فتوای دینی دست یافت. اما امروز وقتی سخن از طب اسلامی می شود و کسی سوال می کند که مبلغین را چه کار به کرسی طبابت، پاسخ می شنود که: «کلوا من الطیبات واعملوا صالحا». و دیگر کسی سخن از اجتهاد و تخصص نمی زند. دیگر دین یک مجموعه ی به هم پیوسته نیست که نتوان با یک آیه آن را تفسیر نمود. دیگر کسی سر بر نمی آورد که: "ببین عزیز جان ما در سیر تاریخ اسلام با پدیده ای رو به رو بودیم به نام جعل حدیث، پس شما نمی توانی هر روایتی را مستمک قرار دهی، این کار نیاز به تخصص در علم رجال دارد." نه دیگر اینگونه نیست، می شود از هر کتابی، هر روایتی را که در باب غذا و طب است بیابید و از آن یک قاعده ی طبی در آورید.

در گذشته اگر عالمان علوم تجربی پا در کفش عالمان دینی می نمودند، امروز این مبلغین اند که پا در کفش علوم تجربی نموده اند. همانگونه که نمی شد بدون آگاهی از منابع دینی و با یک نگاه جامع، به دین ورود پیدا کرد، امروز هم نمی شود بدون آگاهی از ساختار بدن آدمی و مطالعه ی منابع گوناگون طبی و آزمایشات پی در پی دست به طبابت برد.

ماجرا از آن جایی شروع می شود که برخی قائل به جامعیت دین به معنای ورود دین به همه ی حوزه ها می شوند. در اینجا دو نظر وجود دارد. نظر اول این است که دین عهده دار مسئله ی هدایت بشر است و از این باب با ارائه ی اصول کلی زندگی انسان، جامعیت دین بر زندگانی بشر حاکم می شود. لکن این بدان معنا نیست که وظیفه ی تلاش از دوش انسان برداشته شده است و دیگر نیازی نیست که متخصصین علوم گوناگون با همت بلند در تلاش برای کشف قواعد طبیعت و تکمیل علوم گوناگون باشد. اما در مقابل برخی دیگر قائل اند که همه چیز از آسمان آمده است. من جمله علم طب.

 بی شک ما تعداد قابل توجهی احادیث در باب تغذیه و طب در منابع دینی خود مشاهده می نماییم. اما آیا یک عالم دینی کار کشته که با همه ی این احادیث آشناست می تواند ریاست یک بیمارستان را برعهده بگیرد و بدون رخ دادن فاجعه ی انسانی از آن خارج شود؟ حتی اگر ما قائل به وجود طب اسلامی به صورت نقلی(یعنی قائل باشیم که همه چیز از آسمان به زمین گفته شده است و جایی برای تلاش عقل وجود ندارد) باشیم، باز هم داستان همان داستان اجتهاد است. احادیث به صورت یک مجموعه ی هماهنگ به دست ما نرسیده است، همچنان که در فقه اینگونه است. برخی آیات و روایات به صورت ظاهری با هم در تعارض اند و باید مجتهدی قابل، دست به اجتهاد ببرد و یک نظام هماهنگ را به جامعه ارائه بدهد.

آنچه امروز شاهد آنیم، که به زعم برخی آقایان رواج طب اسلامی و تغییر سبک زندگی مسلمانان است، چند روز دیگر موریانه ی دین مردم خواهد شد. امروز مبلغین از منابر مردم را به خوردن این و آن دعوت می کنند تا چنین و چنان شود و فردا روز را نمی بینند که اگر این رابطه ی علیت که بدون در نظر گرفتن شرایط  زمان و مکان از یک حدیث عنوان می نمایند، درد مردم را درمان نکرد یا از سوی دیگر دردی به دردهایشان افزود، آنگاه مردم اگر نپندارند که دین خدا به باطل فرمان می دهد، بی شک خواهند گفت که این مبلغان سر از کار دین خدا در نمی آورند و در آنجا که باید به فرمان عقل به تقلید از عالمان بپردازند نیز فرمان نخواهند برد.

و صد افسوس بر جامعه ای که اطبائش بر کرسی تجارت می نشینند و به جای درد درمان مردم، درد کسب مال التجاره دارند و مبلغینش به جای نشستن بر کرسی هدایت دینی، دست بر طبابت می برند. همین می شود که کسی از آن سوی کره ی خاکی، دینی جدید می تراشد و بر منبر رسانه می نشیند و خلایق را به سجده بر آن می خواند. این یک قاعده ی کلی است، اگر بخواهید بر کرسی کس دیگری بنشینید بی شک کسان دیگری هم بر کرسی شما خواهند نشست.

۰ نظر ۱۸ آبان ۹۵ ، ۰۷:۵۹
زندانی زندانی

یادم هست که در جایی خواندم، یکی از هواداران فیلم "رستگاری در شائوشنگ" این فیلم را بیش از صد بار تماشا کرده است. تماشای چندباره ی فیلم از سوی هواداران بدون آنکه از شوق و اشتیاقشان کاسته شود بی شک یکی از معیارهای پسندیده بودن هر فیلم یا هر محصول تصویری است.

مختارنامه بی شک یکی از این آثار است. از زمان پایان اولین پخش این سریال تاریخی، به طور میانگین هر سال دوبار در شبکه های گوناگون در ایام محرم و صفر این سریال از رسانه ی ملی پخش می گردد. و همچنان هم تماشاگران تماشای این سریال را به بسیاری از برنامه های بدیع داخلی و خارجی ترجیح می دهند. این جدای از بخش فروش این سریال در نسخه های نمایش خانگی است.

مختارنامه، بی شک یکی از سه دستاورد برتر تاریخ سینما و محصولات تصویری جمهوری اسلامی ایران است. این سریال که به مدت نزدیک به یک دهه تولید و پخش آن به طول انجامیده است، به سفارش مستقیم سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ساخته شده است و نماد یک کار سفارشی بسیار عالی است. اگر توجه کرده باشید هیچ کسی جرآت نداشت که در طول پخش سریال آن را به کنایه ی سفارشی بودن پس بزند. اینجاست که مشخص می شود، سینمای سفارشی به ذات خود پدیده ی ناخوشایندی نیست، چه آن که اگر بتوان به خوبی از امکانات موجود استفاده کرد چه بسا که آثار ماندگاری پدید بیایند.

مختارنامه در گام اول یک انتخاب هوشمندانه از سوی کارگردان و فیلمنامه نویس است. یک داستان اقتباسی از ماجرای کربلا که به صورت مستقیم به این حادثه ی حساسیت بر انگیز نمی پردازد. همچنین شخصیت قهرمان داستان مختار - حساسیت چندانی از سوی مراکز مذهبی ایجاد نمی نماید تا قضاوت درباره ی اعمال او و داستان پردازی در کنار واقعیت های تاریخی، موجب ایجاد حاشیه های چالش گونه برای محصول گردد. از سوی دیگر داستان حکومت مختار شباهت بسیار زیادی با وضعیت معاصر ما دارد. مختارنامه داستان تلاش شیعیان برای برپایی حکومتی اسلامی و علوی است که ارتباطی واضح و مستقیم با امام معصوم به عنوان رکن اصلی دستگاه تشیع ندارد و مشروعیت خویش را از طریق نواب امام بدست آورده است. از سوی دیگر آنچه اشتراک عمیقی میان انقلاب اسلامی و داستان مختارنامه ایجاد می کند وابستگی ایدئولوژیک هر دو حکومت به داستان کربلا و قیام حضرت سیدالشهداست. چه آنکه اگر مختار به خون خواهی حضرت اباعبدالله اقدام به تشکیل حکومت نمود، انقلاب اسلامی مردم ایران نیز در محرم و عاشورای سال 57 قوام یافت و شعله ی شور حسینی در نهاد مردم در 22 بهمن ماه همان سال به ثمر رسید و پس از آن نیز تنها عاملی که باعث مقاومت مردم ایران در هشت سال دفاع مقدس و حوادث پس از آن تا کنون شده، داستان عبرت های عاشورایی عاشقان آستان امامت و ولایت بوده است.

این ها همه به همراه فیلمنامه ای از سر آگاهی در کنار قابلیت های تکنیکی مناسب و تلاش های موفق ارکان گوناگون این محصول باعث شده تا مختارنامه در میان جامعه ی شیعه و مسلمان منطقه جایگاه بسزایی داشته باشد. اگر با زوال دستگاه منحوس پهلوی، ثمره تلاش آنان برای ترویج فساد و فحشا در مجموعه ی فیلم فارسی ها همچنان باقی است و سندی بر مطالبات باطنی سرکردگان آن حکومت سرنگون شده است، بی شک مختارنامه نیز تا هر زمان که رسانه های تصویر زنده باشند در میان مردم ایران به عنوان بیانیه ی اندیشه های حاکم بر نظام جمهوری اسلامی باقی خواهد ماند و بهترین شاهد بر این ادعا سفارشی بودن این محصول است.

به امید آنکه مختارنامه الگوی رفتاری دستگاه رسانه ای منتسب به انقلاب اسلامی ایران و تمامی همفکران آن در سرتاسر گیتی گردد و ما در آینده شاهد برادرخوانده ی شایسته برای این محصول فاخر سینمایی باشیم.

۰ نظر ۱۲ آبان ۹۵ ، ۱۱:۳۱
زندانی زندانی

چند روز پیش در پی طعن کریه و ناخودآگاه یک دوست، سر به جیب خود فرو بردم و اندیشیدم که دانایی چیست؟

آیا دانایی انباشتن محفوظات فراوان در ذهن است؟ آیا مررو چند باره ی مجلات زرد علمی و فروش متاع دست به دست شده ی آن در محافل شبه اندیشه، قدم در مسیر دانایی است؟ آیا شرکت مداوم در دوره های علم نمایِ  شهر فرنگی که از هر بابی سخنی می گویند به معنای آموختن دانایی است؟ آیا سرک کشیدن چند باره در موسسات زبان خارجی و فراگیری فرانسه و آلمانی و یونانی به صرف این بهانه که "زبان علم را باید آموخت"، فراگیری زبان دانایی است؟

یا شاید دانایی پیگیری موضوعی است که انسان سعادت خود را در آن می جوید و شاید دانش پاسخ به سوال درونی انسان مبنی بر چگونه زیستن است. اگربه دنبال این سوال که "چگونه باید زیست؟" کتابی خواندیم، کلاسی رفتیم و یا زبان دیگری را آموختیم،بی شک همگی از سر دانایی است.

و شاید اگر برای پاسخ به سوال ما کتابی نوشته نشده است یا کلاسی برگزار نمی شود که کمکی در جهت یافتن پاسخ باشد سزاورتر آن است که در کتابخانه اندیشه ی خود به دنبال پاسخ باشیم.

و در پایان اگر اصولا چنین سوالی نداریم، همان بهتر که سر به زندگی روزمره نماییم و نام دانش و دانایی را دست مایه ی برآوردن خواسته های نامشروع انسانی از جمله سودای شهرت و نشستن بر یک صندلی چرمی بزرگ ننماییم.

به امید روزی که دانایی از مشرق صداقت و جستجوی حقیقت سر بر آورد و جان های تشنه را از دانش سیراب کند.

۰ نظر ۱۱ آبان ۹۵ ، ۰۹:۵۸
زندانی زندانی