افکار یک زندانی

« الدنیا سجن المومن »

افکار یک زندانی

« الدنیا سجن المومن »

افکار یک زندانی

امام صادق (علیه السلام):
«بنویس و علمت را در میان دوستانت منتشر ساز و چون مرگت رسید آن ها را به پسرانت میراث ده زیرا برای مردم زمان فتنه و آشوب میرسد که آن هنگام جز با کتاب انس نگیرند.»
اصول کافی، باب فضیلت نوشتن، حدیث یازدهم.

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

فیلم ابد و یک روز از نظر ساخت در سینمای ایران فیلم بسیار خوبی است. صحنه پردازی مناسب، فیلمنامه ی سرپا، بازیگران توانا و کارگردانی خوب همه نوید بخش یک فیلم تأثیر گذار است. این نکته را همین جا به یادگار داشته باشید؛ فیلم خوب از لحاظ ساخت؛ فیلمی است که در ناخودآگاه شما اثر بگذارد و اصولا کار سینما همین است. از اینجاست که شعار نویسی و بیانه ی خوانی در فیلم که این روزها در سینمای ما رواج فراوان دارد- کار ابتری است. تنها فیلم هایی به یاد مخاطبان می مانند که تأثیر عمیقی بر ناخودآگاه آنان گذاشته باشند و احساسات پنهان آنان را با خود درگیر نمایند. ابد و یک روز چنین فیلمی است. بازی نوید محمد زاده قوی ترین نقطه ی فیلم است. حتی از کارگردانی هم کمی بالاتر است. بعد می توان به بازی خوب نقش اول مرد فیلم اشاره کرد. گرچه تناژ صدای او کمی شمال شهری می نماید اما چهره، طرز بیان و حالات حرکتی را خوب از آب در آورده است. بازی دیگر بازیگران فیلم هم قابل قبول است. مشخص است که نویسنده فضای داستان را به خوبی می شناسد و فکر همه ی قصه را کرده است. شاهد این سخن آن است که وقتی قصه را از آخر به اول می چینی، نکته ی اشتباهی در آن نمی یابی. در پایان باید گفت که فیلم از لحاظ ساخت بی شک یکی از ده فیلم برتر تاریخ سینمای ایران تا امروز روز است.

اما ابد و یک روز فیلم مناسبی نیست. برای بیان این مدعا باید مقدمه ای را به عرض برسانم. بدیهی است که جملات خبری نمی توانند از پیامی مشخص تهی باشند. این معنای در مقابل معنای استفهام است. یعنی شما یا می پرسید که"آیا ابد و یک روز فیلم خوبی است؟" که این می شود استفهام و یا می گویید"ابد و یک روز فیلم خوبی است" که این می شود جمله ی خبری. سینما اصولا و به هیچ وجه جای استفهام نیست. اگر هم استفهامی در "سینمای درست" رخ می دهد استفهامی است که تایید یا انکار موضوعی را در بطن خود دارد. سینما هیچ گاه سوال بدون پیام نمی پرسد. و حتی سکوتش هم پیام به دنبال دارد. مثلا اگر شما یک واقعه تلخ را در سینما به نمایش بکشید و بعد در ظاهر هیچ موضعی نسبت به آن اتخاذ نکنید، در حقیقت با بیان تلخ آن واقعه شما نیز بر تلخی آن صحه گذاشته اید و موضع خود را در برابر آن مشخص نموده اید.

نکته ی بعد آن است که سینما اصولا و عملا و ذاتا هیچ گاه نمایی خام از زندگی واقعی نیست. این حکم حتی در مورد فیلم های مستند نیز صدق می کند. این کارگردان است که تصمیم می گیرد، دوربینش را کجا قرار دهد و از چه نمایی و از چه زاویه ای به زندگی واقعی نگاه کند. بعد هم که به تدوین می نشیند اوست که تصمیم می گیرد این نماها در فیلم چه رابطه ای با یکدیگر خواهند داشت. پس این ادعا که ما تنها واقعیت های موجود را به تصویر می کشیم، حرف گزافه ای است که بیشتر به یک فریبکاری عامیانه شبیه است.

ابد یک روز فیلم مناسبی از لحاظ پیام و محتوا نیست. چرا که تأثیری که در ناخودآگاه مخاطب می گذارد، تآثیر مثبت و رو به جلویی نیست. فیلم خوب فیلمی است که جامعه ی خود را به شجاعت، وفاداری، غیرت، مهربانی و دیگر صفات انسانی تشویق نماید. فیلم از ابتدا برادر بزرگ تر را به عنوان حامی خواهر مورد مجادله و قهرمان داستان نشان می دهد و در پایان به مخاطب می فهماند که او نیز کاری جز فریب انجام نمی داده است. و قهرمان داستان بدون آنکه راهکاری برای مشکلاتش بیابد بازمی گردد به همان جهنمی که در آن گرفتار بود. در واقع هیچ یک از شخصیت های موجود در زندگی قهرمان داستان قابل اتکاء نیست حتی "مادر" که همیشه مرجع و مآمن فرزندان است. بهترین نتیجه ای که از این فیلم می توان گرفت این است که؛" باید این زندگی کوفتی را تحمل کرد". این البته برداشت بسیار انسانی و اخلاقی داستان است. در مقابل این برداشت، رویکرد دیگری مطرح می شود که "خود خواه باش و برو". نکته ای که باقی می ماند این است که این زندگی سیاه است اما دعوا بر سر تحمل یا فرار از چاله به چاه است. پس در سیاهی این زندگی شکی نیست.

این ها همه در صورتی است که حتی اگر زندگی مردمان ما به همین اندازه که فیلمسازان می پندارد سیاه باشد، نباید بر سرشان کوبید که شما چقدر بد بختید، بلکه رسالت هنرمند امیدوار کردن و امید دادن به جامعه است. در تاریخ سینما هنرمندانی بوده اند که از یک ملت شکست خورده ی مفلوک، یک شیر شجاع جنگجو ساخته اند اما متأسفانه امروز ما برای آنکه تعهد خود را به جامعه ی روشنفکر مریض و از زندگی بریده ی خود اثبات کنیم، بر سر سیاهنمایی زندگی مردمانمان مسابقه گذاشته ایم. این آرمانی است که جایزه های جهانی برای ما ترسیم می نمایند. وقتی که قرار است دشمن بگوید چه چیزی بسازید، از پیش معلوم است که ملت بهره ای از کار ما نخواهند برد. البته ممکن است فیلمسازان خودآگاه چنین نکنند و تحت تأثیر جوّی باشند که برایشان مهیا شده اما به هر حال سیاستگذاران سینمای کشور-اگر سیاست گذاری وجود داشته باشد و یا اگر سیاست گذار خودش مریض نباشد- موظفند که از صلاح ملت با تشویق و تنبیه خود صیانت نمایند.

امید است توانایی های خوب فیلمسازان در عرصه سینما با اندیشه هایی گره بخورد که حتی اگر تقیدی به دین و آرمان های دینی ندارند، حداقل به فکر منافع ملی مردمان خود باشند.
۰ نظر ۱۷ آذر ۹۵ ، ۱۴:۳۱
زندانی زندانی

همانطور که می دانید این روزها با اقدام سیاستمداران آمریکایی تنور اخبار برجامی دوباره گرم شده است. با آنکه گفتنش برایم تلخ است اما باید به عرض برسانم که همگی ما که به نحوی سرنوشتمان با این ماجرا گره خورده است، دچار اوضاع مضحک و اسفناکی شده ایم. همه ی ما از ابتدا سوار بر کشتی سوراخی شدیم که دوستان دموکرات مودب آن آقای بنفش، قول داده بودند که غرق نمی شود. و حالا منتظریم تا ببینیم چه زمانی آب از ساق پایمان بالا می آید تا به گردنمان برسد. این معاهده هنگامی که برقرار بود دستاوردش برای ما - به قول آقای رئیس - «تقریبا هیچ» بود، شما را به خدا این خنده دار نیست که امروز برای باطل نشدنش صف کشیده اند و شکایت سگ سیاه را به گرگ سفید می برند؟ گیرم که آن مرد چپ دست قانون مزبور را وتو کرد و سیاستمداران آمریکایی هم وتوی او را نشکستند، آن وقت باید خوشحال باشیم که بر اساس برجام بانک های بزرگ دنیا باید با ما کار کنند اما به خاطر سیاست های پشت پرده ی دولت آمریکا با ما کار نمی کنند؟

برجام پیش از این ها لغو شده بود، حتی باید گفت این نوزاد از ابتدا ناقص الخلقه بود. برجام آن زمانی لغو شد که آقایان منافع سیاسی خود را بر سر میز مذاکرات بردند و با عجله کوشیدند تا مشق های نانوشته شان را به یاری دشمنان قسم خورده ی یک ملت، پنهان کنند. برجام آن زمانی شکست خورده بود که آقایان دوست را دشمن پنداشتند و دشمنان را دوست. یادتان می آید آن روزهایی را که "اولین ها" را با افتخار برایمان می شمردند: اولین مذاکرات رو در رو با آمریکا، اولین تماس تلفنی با رئیس جمهور آمریکا، اولین دیدار وزرای خارجه ایران و آمریکا، اولین وزیرخارجه ای که با رئیس جمهور آمریکا دست داد. لگد بر ثمره خون شهیدان مبارزه با شیطان بزرگ می زدند و نام آن را شکستن تابوی دوستی با کدخدای باهوش و با ادب می گذاشتند. تابویی که به گفته ی آقایان مشتی بی سواد بی شناسنامه ی تندروی لایق جهنم در اوهام خود بنایش کرده بودند و راه نان و آب مردم را بوسیله ی آن بسته بودند.

حالا اما همگی دست به سینه ایستاده ایم تا این کشتی هزار حفره به تمامی غرق شود تا بلکه آقایان دست از دوستان مودب دموکراتشان بکشند. تاریخ هیچ گاه فریاد های آن آقای عصبانی را فراموش نخواهد کرد که در میان مردم و در پاسخ به سخنان حکیم فرزانه ی ما زبان می چرخاند که «ما به مذاکرات خوشبین هستیم».

چه آن قانون امضا بشود و چه نشود، حاصل این همه تابو شکنی و خوشبینی؛ یک راکتور از بتن پرشده، عده ای جوان دانشمند مهاجرت کرده و داغ یک فریب بزرگ است که تا ابد نشان ساده لوحی آن بر پیکر ما باقی خواهد ماند. این عبرت بزرگ تاریخی، شاید در ادامه ی راه به کارمان بیاید اما بی شک آنچنان که پس از این خواهید شنید، مایه ی سربلندی ما نخواهد بود.

امید است گرداب کینه و عداوت دشمنان، دست آقایان را از این تخته پاره ی پر حفره جدا سازد؛ چرا که نصیحت های پدرانه ی نوح به گوش این پسران سرکش اثر نمی کند.

۲ نظر ۱۲ آذر ۹۵ ، ۱۵:۵۴
زندانی زندانی

در سال های پس از انقلاب در نگاه برخی اصطلاح مردم سالاری دینی مرادف با معنای دموکراسی در مغرب زمین پنداشته شده است. اما همچنان که حکیم فرزانه انقلاب بارها اشاره نموده اند، مردم سالاری دینی بر گرفته از سنت های اسلامی در سیره ی بزرگان دینی تشیع است.

اما مسئله اینجاست که آنچه در عمل اتفاق می افتد، حتی همان حکومت مردم بر مردم انسان محور بر آمده از ماده گرایی قرون اخیر دنیای غرب نیز نیست. آنچه امروز در جوامع غربی رخ می دهد پیاده سازی ایده ی صاحبان قدرت به گونه ای است که نارضایتی عمومی را به دنبال نداشته باشد. میان معنای حکومت مردم بر مردم، جلب رضایت عمومی و جلوگیری از شکل یافتن نارضایتی عمومی تفاوت های بسیاری است. حکومت مردم بر مردم یعنی الگوی اداره ی جامعه بر اساس نظر اکثریت مردمان شکل می یابد. و معنای آن ایده پردازی اکثریت جامعه است. جلب رضایت عمومی به معنای انجام ایده های عده ای صاحبان قدرت با کسب رضایت اکثریت مردم یک جامعه به وسیله امتیازات و مشوق های در نظر گرفته شده است. اما جلوگیری از شکل یافتن نارضایتی عمومی اعمال نظر صاحبان قدرت به گونه ای فریبکارانه است که جامعه دچار خودآگاهی نسبت به حقوق و زیان های خود نباشد. مهم ترین ابزار در این روش استفاده از فشار رسانه های عمومی و اعمال قوانین سختگیرانه در برابر به اصطلاح قانون شکنان است.

اما مردم سالاری دینی به معنای انتخاب آگاهانه و آزادانه مردم در سر نهادن بر دستورات شارع مقدس است. این ایده نه مردم را منبع حق و حقیقت می داند و نه در پی فریفتن ایشان برای استفاده از قدرت اجتماعی آنان است. اما ارزش انتخاب آنان را به رسمیت می شناسد. حق انتخاب داشتن و ارزشمندی انتخاب دو معنای متفاوت از یکدیگرند. اگر مردمان یک جامعه آگاهانه دست از حق بردارند، بی شک مقصرند و به وعید الهی گرفتار خواهند آمد؛ چرا که دستگاه الهی هیچگونه حقی را برای هیچ کسی در ظلم و تباهی به رسمیت نمی شناسد. اما عمل یک جامعه نیز از سر زور، ناآگاهی و یا فریب ارزشمند نخواهد بود. تمام تلاش دستگاه انبیاء از ابتدا تا کنون صرف آگاه نمودن جوامع شده است تا آنان از سر آگاهی و اختیار دست به انتخاب مسیر صحیح توحید بزنند.

خلاصه ی مطلب آن است که انسان ها می توانند انتخاب کنند اما باید حق و حقیقت را انتخاب کنند تا به رستگاری برسند. باید نه به معنای اجبار عملی بلکه به معنای اجبار نظری بر آمده از تفکر صحیح مبتنی بر حق است. خداوند هیچگاه مسیری که به تباهی جامعه بیانجامد را تایید نمی نماید. انسان ها می توانند به بهشت بروند یا به جهنم اما باید آگاهانه مسیر بهشت را انتخاب نمایند.

ارجاعات:

·        افرادى گمان نکنند که امام بزرگوار ما، انتخابات را از فرهنگ غربى گرفت و آن را قاطى کرد با تفکر اسلامى و شریعت اسلامى؛ نه، اگر انتخابات و مردم‌سالارى و تکیه‌ى به آراء مردم، جزو دین نمیبود و از شریعت اسلامى استفاده نمیشد، امام هیچ تقیدى نداشت؛ آن آدم صریح و قاطع، مطلب را بیان میکرد. این جزو دین است، لذا شریعت اسلامى چهارچوب است؛ در همه‌ى قانونگذارى‌ها و اجراها و عزل‌ونصب‌ها و رفتارهاى عمومى که تابع این نظم سیاسى و مدنى است، باید شریعت اسلامى رعایت بشود. و گردش کار در این نظام به‌وسیله‌ى مردم‌سالارى است.(14/03/1393)

·        مردم‌سالارىِ ما از دل اسلام جوشید. بارها عرض شده است که این‌جور نیست که وقتی ما میگوییم مردم‌سالاری دینی، این به معنای یک ترکیب انضمامی بین مردم‌سالاری با یک مفهومی است و دین با یک مفهوم دیگری؛ این نیست. مردم‌سالاری ما از دین سرچشمه گرفته است، اسلام این راه را به ما نشان داده است، با هدایت اسلام است که ما به نظام جمهوری اسلامی رسیدیم.(14/06/1392)

·        من متأسفم از این که خیلی از جوانهای ما از این شگردهائی که در دنیا، در آمریکا، در غرب، در اروپا، در زمینه‌ی انتخابات به کار میبرند، که ظاهر دموکراسی دارد، اما باطن غیر دموکراسی دارد، خبر ندارند. کتابهای خوبی در این زمینه نوشته شده، خود غربی‌ها نوشته‌اند؛ اینها را بخوانند، این کتابها را ببینند؛ چگونگی انتخاب یک شهردار یا یک فرماندار در فلان ایالت آمریکا، بعد سناتور شدن، بعد رئیس جمهور شدن؛ هل داده شدن افراد به این عرصه‌ها چگونه است، با چه شگردهائی انجام میگیرد.(30/04/1392)

۱ نظر ۰۸ آذر ۹۵ ، ۱۰:۵۴
زندانی زندانی