افکار یک زندانی

« الدنیا سجن المومن »

افکار یک زندانی

« الدنیا سجن المومن »

افکار یک زندانی

امام صادق (علیه السلام):
«بنویس و علمت را در میان دوستانت منتشر ساز و چون مرگت رسید آن ها را به پسرانت میراث ده زیرا برای مردم زمان فتنه و آشوب میرسد که آن هنگام جز با کتاب انس نگیرند.»
اصول کافی، باب فضیلت نوشتن، حدیث یازدهم.

۳۰ مطلب با موضوع «سیاستی به مثابه دیانت» ثبت شده است

هم کیشان گرامی! هم میهنان عزیز! و ای همه مردم عالم!

بیاید برای یک بار هم که شده با هم صادق باشیم. از قرن‌ها پیش که دنیا چهره جدید امروزین یا همان مدرنیته را به خود گرفت، همواره عده‌ای در میان مردم بین النهر بودند که حاضر به پذیرش این فضای جدید نمی‌شدند. این مردمان همواره مرتجع خطاب می‌شوند. گاهی به آنان اتهام می‌زدند که با برق، رادیو، مدرسه و پزشکی مخالفند و امروز به آن‌ها اتهام می‌زنند که با رفاه ، آزادی و حقوق بشر در ستیزند. اما حقیقت ماجرا چیست؟ این جماعت از چه رو همواره در ستیز با غرب مدرن بوده‌اند؟ آیا بواقع دچار خرافاتند و سنت پرستی می کنند یا درد دیگری دارند؟

مسئله این جماعت آنچنان که دیگران مدعی هستند مخالفت با پیشرفت و رفاه و آزادی نیست. چه آنکه به گفته سید شهیدان اهل قلم ابتدا باید پیش و پس را تعریف کرد تا ببینیم چه کسی در حال پیشرفت و که در حال پسرفت است. این مقام مجال چنین سخنی را در این نگاره ندارد. مسئله مخالفان جهان مدرن که از پس رنسانس در غرب عالم رخ نمود؛ مسئله شرافت است. دعوای ما با غرب مدرن مسئله شرف است. ملت‌های بین النهرین بوته نبودند که از زیر سنگ سر برآورند و تمامی عناصر حیات خود را آن چنان که فرهنگ مهاجم غربی برایشان بر می شمارد تعریف کنند. آنان میلیون‌ها سال تمدن را در پس نگاه‌های پدران و مادرانشان به ارث برده بودند. زندگی بهتر و راحت تر چیز خوبی است، ساختن ابزارهای پیچیده و کارآمد می تواند مفید باشد اما اثر در شرافت انسان ندارد. انسان غربی چون به ابزار پیچیده تری مجهز است انسان با شرف‌تری نیست. که حتی اگر باشد دلیل نمی‌شود که دیگران را بی‌شرف و برده خود تلقی کند. مسئله اصلی این نیست که چرا دول غربی نفت مردمان بین النهرین را به رایگان به تاراج بردند، مسئله این است که چرا فرهنگ خود را در سر مردمانی کوبیدند که قرن‌ها از انسانیت بشر در عالم، صیانت کرده بودند.

مسئله اینجاست که به کدام منطق، زندگی حیوانی اتوکشیده غربی، فرهنگی مقدس و جهان شمول است؟ اگر بر اساس قانون توحش داشتن ابزارهای پیچیده و دانش‌های تجربی باعث استعمار منابع ملت‌ها می شود، چه ارتباطی با شرف و فرهنگ آنان دارد؟

همزمان با دوره قرون وسطی قرن‌های متوالی ملت‌های بین النهرین دست برتر را در علم و فناوری عالم داشتند. اما در کنار این ابزار، فرهنگی حاکم بود که عقیده ای به استعمار بشر نداشت. روزگار سیاه بشریت از آنجا آغاز شد که چرخ گیتی چرخید و به هزار دلیل قدرت فناوری در اختیار بخش دیگری از جهان قرار گرفت. اینبار اما فرهنگی در کنار این ابزار بود که استعمار را حق طبیعی خود می‌دانست و حتی این زیاده‌طلبی و فزون‌خواهی را فراتر از منابع طبیعی تصور می‌کرد. غرب می‌پنداشت و می پندارد که ابزار برتر او حق حاکمیت بر جهان و فرهنگ‌های بشری را نیز به او داده است. اساس دنیای مدرن بر پایه یک نژادپرستی بی‌شرمانه بنا شده است که جان مردمان غربی را برتر از جان دیگر اعضای بشریت بر می‌شمارد؛ اگر یک نفر انسان استعمارگر غربی در هر کجای عالم کشته شود دلیل قانع کننده‌ای است که به غرب و شرق عالم لشکرکشی کنند و تمام عالم را ماتم فرا گیرد اما اگر میلیون ها نفر زن و کودک در آتش دنیت سربازان غربی به بدترین شکل بر خاک بیفتند، خم به ابروی آقای حقوق بشر نخواهد آمد. دعوای مبارزان بین النهرین با دنیای مدرن بر سر همین نگاه بی‌منطق از بالا به پایین رخ داده است. مردمان بین النهرین، مردمان شریفی هستند حتی اگر ابزار پیچیده تری نداشته باشند. نداشتن ابزار پیچیده آنان را به بردگی دنیای غرب در نمی آورد. آنان حاضر نیستند فرزندانشان را آن طور که فرهنگ غربی در سند 2030 دیکته می‌کند پرورش دهند.

مسئله شرافت اصلی ترین مسئله ما در روزگار کنونی است. تمامی دعواهای فرهنگی و به تبع آن دعواهای سیاسی ما بر سر مسئله شرافت است. برخی افراد در برابر تهاجم فرهنگ غربی، شرافت خود را از یاد بردند و آن را نادیده پنداشتند. عده‌ای دیگر نتوانستند چشم بر میراث گرانقدر فرهنگی خود ببندند و شرافت تاریخی خود را به فراموشی بسپارند. سازه‌های فراوان، آثار هنری و فرهنگی گوناگون گذشته، میراث مردم بین النهر است. میراثی که برکت قدوم انبیاء در این خطه از جهان به ارث رسیده است بدون آنکه حقی بیش از حقوق الهی برای خود در نظر گرفته باشد یا عالم را ملک عده‌ای بشر مستکبر بداند.

شرافت مردم بین النهرین حقیقتی غیر قابل کتمان است. چه آنکه از این دست شرافت‌ها در دیگر نقاط عالم نیز یافت می شود اما مسئله این است که برخی مانند مردمان شرق دور حاضر شدند شرافت خود را فدای رسیدن به ابزار پیچیده غربی کنند و در عرصه عالم به بردگان بله قربان گوی غرب تبدیل شوند و بر جنایت‌های او در اقصی نقاط عالم چشم بپوشند، اما مردم بین‌النهرین چنین تاب و توانی نداشتند تا میراث پدران خود را در مقابل چشمانشان نادیده بگیرند. شاید همین مسئله بود که باعث شد مستکبران عالم به دستپروردگان خود در این منطقه مانند داعش و القاعده امر کنند که این میراث فرهنگی را به بهانه‌های ابلهانه نابود سازند.

آنچنان که برخی مورخین می‌پندارند، آتشی که در منطقه غرب آسیا همواره توسط غرب مدرن در آن دمیده می‌شود، به دلیل دستیابی به منابع گوناگون این منطقه نیست. دعوای اصلی بر سر فرهنگی است که حاضر نیست شرافت خود را زیر قدوم بوالهوسی‌های فرهنگ مدرنیته ذبح کند و حاکمیت بی منطق شیطانی او را بپذیرد. فرهنگ بین‌النهرین فرهنگی است که سال‌ها صالحان این عالم در ارتباط با باطن حقیقی جهان آن را پرورانده‌اند و با حقیقتی به نام اسلام ریشه آن را در خاک این منطقه محکم نموده‌اند. دعوای ما با دولت‌های مستکبر غربی، دعوای شرف است. این شرف ماست که از سوی صهیونیست‌های عالم قابل تحمل نیست و ما را به خاطر آن مورد خباثت قرار می‌دهند.

تبار خمینی کبیر مانند سلیمانی‌ها و فخری‌زاده‌ها عناصری هستند که به رسالتی الهی پای شرف مردمان بین‌النهرین ایستاده اند و این اراده مؤمنانه آنچنان خار چشم دشمنان است که بر خلاف تدبیر غرب‌زده خودشان نیز، نمی توانند آن را تحمل کنند.

مسئله شرف؛ مسئله حقیقی سده‌های گذشته و آینده ماست. یاران انقلاب اسلامی باید مسئله شرف را در عرصه این منطقه بازگو کنند و از این ابزار قوی در جهت مبارزه با غرب‌زدگان حقیر داخلی بهر ببرند. ما اگر شرف خود را حفظ کنیم خواهیم توانست فناوری و تمدن خود را بازیابیم و به دنبال آن آسایش خود را تضمینن نماییم اما اگر شرفمان را به دست دول غربی سپردیم دیگر هویتی نخواهیم داشت که بر پایه آن پیش برویم و بیاساییم. مسئله شرف کلید اصلی پیروزی ما در مباحثه با غرب زدگانی است که خود را پشت تهدید و تطمیع غرب پنهان می‌کنند. باید به پشتوانه شرف باستانی و الهی خود پرده ترس و طمع را از چشم امت بین‌النهرین زدود و مکر غرب زدگان را تدبیر کرد. بی‌شک آنچنان که آسمانیان وعده داده اند، شیطان و شیطانیان محکوم به زوال و دوزخند. ما به شادی این وعده صادق سربلند و مقاوم خواهیم بود، انشاءالله.

۱ نظر ۱۵ آذر ۹۹ ، ۱۶:۲۷
زندانی زندانی

پس از پایان جنگ جهانی دوم، رژیم حاکم بر آمریکا از آنجا که از خسارت های جنگ در امان مانده بود و همزمان با ورود به هنگام در جنگ در قامت یک ناجی برای متفقین، توانست به یک ابرقدرت تمام عیار تبدیل شود. اهمیت دادن به دانش نوین و فراهم کردن شرایط رشد علمی نیز به آمریکا کمک کرد تا بتواند به چنین جایگاهی دست یابد. اما دولت فدرال آمریکا این حاکمیت را بواسطه استعمار نوین در جهان اعمال کرد. آنان همزمان با توسعه فناوری ارتباطات و سازمان های بین المللی بدون آنکه مثلا مانند انگلیس در هند و دیگر نقاط جهان حضور فیزیکی داشته باشند با استفاده از همان هیمنه باقی مانده از زمان جنگ جهانی دوم و توسعه علمی که به همراه خود توسعه اقتصادی را به همراه داشت، توانستند از راه دور و با حضور فعال در سازمان های بین المللی سیاست های استعماری خود را در جهان گسترش دهند. آمریکا با میزبانی از سازمان های بین المللی و هزینه کردن در آن ها توانست در قامت یک تعهد بین المللی به زورگویی قانونی در جهان بپردازد. این زورگویی قانونی همان شیوه ای بود که دولت فدرال در کنترل ایالت های مختلف آمریکا به کار می بست. اوج این قدرت در زمان ریگان تبلور یافت. اما کم کم زیاده طلبی و زیاده روی در زورگویی موجب شد قدرت آمریکا در جهان رو به زوال گذارد.

 امروز اما یک مرد سفید پوست در آمریکا به قدرت رسیده است. ایده اصلی او برای جهان مبتنی بر یک اصل دیگر است. بعضی می پندارند که ترامپ طرفدار درونگرایی در آمریکا و رسیدگی به آمریکاست و از این روست که یکی پس از دیگر از ساختارهای بین المللی خارج می شود. اما بر خلاف تصورات این افراد ترامپ یک ایده زورمآبانه دیگر دارد. ترامپ فکر می کند که واقعا این آمریکاست که جهان را اداره می کند. او فکر می کند می تواند با فشردن یک دکمه کل جهان را به حالت توقف فرو ببرد. ایده اصلی ترامپ در سیاست خارجی این است که بدون هزینه کرد در سازمان های بین المللی و قرار دادن طعمه برای جهان، می تواند با ایجاد فشار حداکثری همان آورده هایی را داشته باشد که پیش از این آمریکا آن را با هزینه کرد در سازمان های بین المللی و حمایت گاه و بی گاه از هم پیمانانش بدست می آورد. ترامپ می گوید به جای آنکه هزینه سازمان های بین المللی و حمایت از نوکرانم را بپردازم، شلاق به دست می گیرم و بیشتر بر گرده جهان فشار می آورم. اما او نمی داند که دنیا دیگر دنیای زمان گذشته نیست. او فهم دقیقی از اوضاع غرب آسیا، موقعیت روسیه پس از پوتین و اقتصاد درونگرا و ویران کننده چین ندارد. ترامپ بر طبل خالی زورگویی می کوبد در حالی که پوست این تبل دیگر خیلی نازک شده است و باید فکری برای آن بکند. او حتی این درک را ندارد که تحریم وقتی پاسخ می دهد که اجماع جهانی را در دست داشته باشد. وقتی یک کشور بخواهد همه دنیا را از شرق و غرب تحریم کند، عملا خودش را در انزوا قرار می دهد. او همراهی نزدیک ترین همپیمانان اروپایی اش را در بسیاری از زمینه ها از دست داده است. او حتی این امر را درک نمی کند که تحریم بلند مدت به جای آنکه حریف را از پا درآورد او را تبدیل به یک انسان قوی خواهد ساخت. اگر تحریم تبدیل به یک وضعیت عادی و همیشگی شد جهان و کشورهای تحریم شده به این وضعیت عادت خواهند کرد. تحریم یک آستانه اثر گذاری دارد که ترامپ با استفاده زیاد و بلند مدت از آن در حال بی اثر کردن این ابزار در جهان است. او می پندارد که آمریکا هیچ نیاز حیاتیِ لحظه ای به سازمان های بین المللی ندارد. در حالی که اثر گذاری زورگویی قانونی به طور کلی قابل مقایسه با زورگویی غیر قانونی و خارج از قانون نیست.

علت انتخاب چنین سیاست های شتابزده و جذاب برای ترامپ عدم آگاهی او از مناسبات بین المللی و شناخت جهان امروز است. او مطالعه دقیقی از جهان و حکمرانی بر جهان ندارد. او جهان را از دریچه رسانه های آمریکایی می شناسد و این اصل را فراموش کرده است که تصور رسانه ای از جهان با تصور میدانی آن بسیار متفاوت است.

۰ نظر ۲۰ مرداد ۹۹ ، ۱۲:۵۶
زندانی زندانی

نقل است که در سحرگاهان نوزدهم ماه رمضان علی علیه السلام برادرش رسول الله صل الله علیه و آله را در خواب دید و به ایشان عرضه داشت که امتت مرا واگذارده اند، رسول الله صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام امر فرمود که نفرینشان کن، علی علیه السلام چنین کرد و فرمود خداوند مرا از ایشان بازستاند. و این سرنوشت امتی است که از جهاد گریزانند. امتی که از جهاد گریزان باشد نیازی به صفدر و صف شکن ندارد.  و از این رو خدا مجاهدانش را از میان آنان فرا می خواند. امتی که از جهاد گریزان باشد، عاشورا که هیچ، باید در انتظار حره باشد.

انتقام سخت را از من بستانید. موشک هایتان را به سینه من بکوبید که با سکوت و عافیت طلبی ام ابوموسی اشعری را بر مسند حکمیت نشاندم تا عمروعاص جام بر جام زند و حق امتی را به جهالت و دنیا طلبی ابوموسی اشعری چپاول کند. انتقام سخت را از من بستانید که عرصه جهاد فرهنگی را وا نهادم و می پنداشتم که عرصه سیاست را در خواهم یافت. انتقام سخت را از من بستانید که چون توابین با بی عملی ام، حسین علیه السلام را به تیغ ابن مرجانه سپردم و امروز بر پیکر پاره پاره او مویه می کنم. انتقام سخت را از من بستانید که سر به معیشت خویش بردم و شیطان را آنچنان حریص نمودم که دست های خود را برای چنین جنایتی باز ببیند. شیطان بزرگ سفاک تر از دیروز نیست لکن او امروز هراس ما از جنگ را در یافته است. امتی که از ترس جنگ رو بر گربه صفتان می آورد این پیام را به شیطان می دهد که می توانی گلوی قهرمانان مرا با دندان های رذالتت پاره پاره کنی و ما که شهامت اقدام نداریم تنها به مویه خواهیم پرداخت.

انتقام سخت را کسانی خواهند گرفت که پا در رکاب جهاد داشته باشند، انتقام سخت با عافیت طلبی هم ساز نیست. انتقام سخت با جان پرستی به دست نخواهد آمد. انتقام سخت با جام برجام زدن ابوموسی اشعری هم خوانی نخواهد داشت. حال که شهامت یاری حسین را نداشتیم، ای کاش شهامت خون خواهی مختار را داشته باشیم.

۰ نظر ۱۵ دی ۹۸ ، ۱۳:۰۳
زندانی زندانی
  • قیمت حقیقی دلار در برابر تومان به گفته کارشناسان تقریبا 8000 تومان است. اما دولت برای جلوگیری از تورم و نابسامانی های بازار با فروش دلار به قیمت حدود 3000 الی 4000 تومان قیمت دلار را ارزان تر از قیمت واقعی نگه می داشت.
  • بخش عظیمی از درآمد های ارزی دولت از طریق فروش نفت است. یعنی دولت در بازارهای جهانی نفت را می فروشد و به جای آن دلار دریافت می کند. بخشی از این در آمد ارزی صرف مبادلات خارجی و خرید کالاهای اساسی مانند شکر از کشورهای دیگر می شود و بخش دیگری صرف کنترل قیمت دلار در داخل کشور می گردد.
  • دلار در داخل آمریکا چاپ می شود و پول رسمی این کشور است. و طی سال های پس از جنگ جهانی دوم به پول بین المللی نیز بدل می شود. و اغلب کشورها برای مبادلات خارجی خود از این پول استفاده می کنند. اما ارائه این پول نه در اختیار یک سازمان بین المللی که در اختیار دولت آمریکا و وزارت خزانه داری آمریکاست.
  • دولت آمریکا به دلایل مختلف ایران را تحریم می کند. یعنی به کشورهای دیگر اعلام می کند که اگر با ایران داد و ستد کنند، اجازه نخواهد داد که آنان از دلار استفاده کنند. و اگر کشوری از این تحریم تخطی کند دیگر نمی تواند از خزانه داری آمریکا که محل چاپ و عرضه دلار است دلار دریافت کند. و همچنین این تحریم ها علاوه بر ایران بر کشورها و شرکت های مبادله کننده با ایران نیز اعمال خواهد شد.
  • دولت آمریکا برای اعمال فشار حداکثر به ایران، خرید و فروش نفت ایران را تحریم می کند. چرا که می داند اقتصاد ایران مبتنی بر فروش نفت است. یعنی درآمد اصلی دولت ایران برای اداره کشور از طریق فروش نفت به کشورهای دیگر تامین می شود. علاوه بر این وقتی ایران نتواند نفت بفروشد نمی تواند برای مبادله با کشورهای دیگر (مثلا خرید شکر از دیگر کشورها) ارز کافی را تامین کند. چرا که فروش غیر نفتی کشور بسیار پایین است.
  • وقتی دولت ایران با تحریم نفتی رو به رو می شود دیگر ارز کافی برای تامین کالاهای اساسی مانند شکر، گوشت، گندم و ... از خارج از کشور را ندارد چه رسد به آنکه بخواهد ارز را در داخل کشور ارزان تر فروشد. در نتیجه دیگر دولت نمی تواند قیمت ارز را در داخل کشور کنترل کند.
  • واقعی شدن و یا حتی گران تر شدن قیمت دلار در داخل کشور یک پیامد بسیار مهم دیگر نیز دارد. با گران شدن دلار صادرات کالاها از کشور به دیگر کشورها تبدیل به یک تجارت پر سود می گردد. مثلا شما گوجه فرنگی را در داخل ایران تولید می کنید. فرض کنید که قیمت گوجه فرنگی در داخل کشور چهار هزار تومان است. اگر این گوجه فرنگی را به کشور همسایه افغانستان صادر کنید مثلا آن را از شما به قیمت یک دلار خریداری می کنند. اگر قیمت دلار در ایران سه هزار تومان باشد و شما هر کیلو گوجه فرنگی را به قیمت سه هزار تومان به افغانستان صادر کرده اید در حالی که می تواند همان گوجه فرنگی را در داخل به قیمت چهار هزار تومان به فروش برسانید. حتی اگر این قیمت مساوی باشد یا حتی اگر اندکی گران تر از قیمت داخل کشور باشد باز تولید کننده و توزیع کننده حاضر نیست برای سود اندک زحمت صادرات را بپذیرد. اما اگر قیمت گوجه فرنگی در داخل کشور چهار هزار تومان باشد و قیمت دلار در ایران یازده هزار تومان باشد، آنگاه شما با فروش هر کیلو گوجه فرنگی در افغانستان می توانید یازده هزار تومان سود کنید. یعنی تقریبا دو برابر سود عاید شما خواهد شد. پس در نتیجه با آزاد سازی قیمت دلار صادرات غیر نفتی در ایران افزایش خواهد داشت. در نتیجه افزایش صادرات غیر نفتی اقلامی مانند گوشت، مرغ، پوشک، رب گوجه فرنگی و ... نایاب یا گران خواهد شد. چرا که صرفه در صادرات این محصولات به خارج از کشور است.
  • افزایش صادرات غیر نفتی از چند جهت به سود دولت است. مهم ترین منفعتی که دولت از افزایش صادرات غیر نفتی خواهد برد این است که می تواند ارز مورد نیاز کشور را تامین کند. در واقع همان میزان ارز که دولت از فروش نفت بدست می آورد و حالا با تحریم های آمریکا از آن محروم شده است و برای مبادلات خارجی به آن نیاز دارد به جای فروش نفت از طریق صادرات غیر نفتی مانند محصولات کشاورزی و دامی تامین خواهد شد. در واقع بخش خصوصی وقتی کالایی را به خارج از کشور صادر می کند و پول آن را به دلار دریافت می کند برای تامین امورات خود در داخل ایران و تبدیل یک دلار به یازده هزار تومان باید به سراغ بانک مرکزی ایران برود تا دلار را به او بدهد و معادل ریالی آن را دریافت کند. از این طریق دولت می تواند ارز مورد نیاز کشور را از طریق صادرات غیر نفتی تامین کند، به همین جهت دولت اقدام به راه اندازی سامانه نیما کرده است. از سوی دیگر افزایش صادرات غیر نفتی یکی از شاخصه های مثبت اقتصادی است و با افزایش آن دولت می تواند در برنامه های سیاسی و تبلیغاتی خود از آن بهره ببرد. از سوی دیگر با افزایش درآمد صادر کنندگان داخلی دولت می تواند مالیات بیشتری را از آنان اخذ کند و به سود بیشتری از طریق دریافت مالیات دست پیدا کند.
  • با افزایش قیمت دلار اما چند اتفاق دیگر هم خواهد افتاد. اصلی ترین کنش اقتصادی بازار افزایش تورم خواهد بود. مثلا تا پیش از این خودروسازان برای وارد کردن ضبط خودرو از خارج باید سه هزار تومان پرداخت می کردند و خودروی تولیدی را مثلا بیست میلیون تومان می فروختند اما حالا برای وارد کردن ضبط خودرو باید یازده هزار تومان پرداخت کنند یعنی حدود چهار برابر بیشتر و به همین دلیل خودروی بیست میلیون تومانی را هشتاد میلیون تومان خواهند فروخت. با افزایش تورم توانگران که دارای مالکیت بیشتری در جامعه هستند ثروتمند تر و اقشار کم در آمد که مالکیت کمتری دارند یا به طور کلی تهیدست هستند فقیر تر خواهند شد.
  • دولت برای کنترل قیمت اقلام اساسی مانند گوشت، روغن، شکر و محصولات دارویی ارز محدود چهار هزار و دویست هزار تومانی را به صورت محدود به وارد کنندگان این اقلام اساسی اختصاص می دهد. همچنین برای حمایت از اقشار کم درآمد و تهیدست در برابر تورم به وجود آمده در بازار اقدام به توزیع سبدهای کالا و اقدامات حمایتی از این اقشار می کند. اما مشکل اینجاست که اختصاص ارز چهار هزار و دویست تومان عرصه ای می شود برای سوداگرایی سود جویان و آشفته تر شدن بازار. و از سوی دیگر دولت تنها افرادی را جزء اقشار کم در آمد می شناسد که در سازمان های حمایتی مانند کمیته امداد و بهزیستی دارای پرونده باشند. حتی دولت برای کارمندان رسمی و حقوق بگیران نیز اقدامات حمایتی دیگری را در نظر می گیرد اما در این میان هستند افراد کم در آمدی که نه جزء کارمندان دولتند و نه پرونده ای در سازمان های حمایتی دارند.
  • اصل آزادسازی قیمت دلار از نظر کارشناسان اقتصادی یک امر موجه و منطقی است آن هم در دورانی که کشور در خطر تحریم قرار دارد و دولت نیاز به تامین منابع ارزی خود برای اداره کشور دارد. اما چند سوال باقی خواهد ماند: چرا آزادسازی قیمت دلار به صورت رسمی و از طریق بانک مرکزی اتفاق نیفتاد و این مسئولیت بر عهده دلالان بازار ارز نهاده شد؟ چرا دولت از زیر مسئولیت آزادسازی قیمت دلار شانه خالی کرد و پس از آن دلالانی که مدعی بودند با همکاری مسئولین بانک مرکزی اقدام به افزایش قیمت دلار کرده اند به دستگاه قضا معرفی و اعدام شدند؟ چرا اختصاص ارز دولتی محدود برای تامین کالاهای اساسی به جای کمک به اقشار کم در آمد و کنترل بازار تبدیل به عرصه ای برای سودجویی سوداگران شد؟ چرا دولت افزایش صادرات غیر نفتی را به گونه ای مدیریت نکرد که موجب افزایش ناگهانی قیمت اقلام اساسی نشود؟ و اصولا چرا قیمت دلار به جای آنکه 8000 تومان باشد ناگهان به نزدیک 20000 تومان رسید؟ چرا دولت برنامه های حمایتی را به صورتی مدیریت نکرد که شامل تمام افراد کم در آمد و آسیب پذیر جامعه بشود؟
۴ نظر ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۰:۴۵
زندانی زندانی

از ابتدای این بازی برد باخت بخوانید برجام - یاداشت هایی در این زمینه نگاشته شد. امروز هیچ دلیلی برای نگاشتن این مطلب وجود نداشت جز آنکه این پرونده  به صورت رسمی مختومه شود. پس از این دیگر در مورد برجام  نخواهم نوشت.

برجام نه در تاریخ 18 اردیبهشت 98 -که همزمان با آغاز خروج تدریجی ایران از برجام است - و نه در تاریخ 18 اردیبهشت 97 -که تاریخ خروج رسمی شیطان بزرگ از برجام است- به پایان نرسید. برجام حتی در تاریخ تولد خود نیز نمرده بود، برجام زمانی مرد که فکر تسلیم طبع سازش پذیر اشرافیت را قلقلک داد. ما از ابتدا می دانستیم که قرار است چیزی بدهیم و چیزی نگیریم. ما تنها می خواستیم داشته هایمان را در طبق اخلاص قرار دهیم تا آقای کدخدا -همان که امروز به بدی از او یاد می کنند -انگشت رذالتش را از چشمان ما در بیاورد.

برجام تجربه تلخ سادلوحی یک ملت است که دل به سازش خوش داشت. سازش با متجاوزی که ترس طرف مقابل اشتهایش را باز می کند. افسوس و افسوس و افسوس از آنچه در این چند سال به بهانه برجام از کف این ملت رفت. حداقل چیزی که از دست دادیم زمانی بود که میتوانستیم با آن مسیر بهتر و دشوارتری را بپیماییم. برجام حاصل فرهنگی بود که به ما می گفت مسیر بدتر و راحت تر را انتخاب کن. ما به فرهنگی باختیم که یافتن مسیرهای سهل را به زرنگی تعبیر می کند. این انگاره که مسیر راحت تر همیشه مسیر بهتری است ما را فریب داد. نوابغ کسانی نیستند که مسیرهای آسان را بیابند؛ نوابغ کسانی هستند که مسیرهای دشوار را به آسانی می پیمایند.

امروز در اینجا و در این مختصات از زمان ما مورد لعن آیندگانمان خواهیم بود. چرا که مسیری را انتخاب کردیم که سال ها این کشور را به عقب راند. ما دقیقا همان فتحعلی شاهی هستیم که خودمان در ماجرای ترکمنچای به او لعن می فرستادیم.

هر کس در ترویج فرهنگ درست زندگی کردن -که یک وظیفه عمومی است و معنای واقعی امر به معروف و نهی از منکر را پدیدار می کند- کوتاهی کرده باشد در این خیانت تاریخی به تاریخ ایران متهم است. برجام حاصل بی فرهنگی ماست. سیاسیون این جامعه در بستر این فرهنگ و ارزش های فرهنگی رشد یافته اند و متخصصان به کارگیری فرهنگ راحت طلبی و زیاده خواهی هستند. برجام بارها و بارها در تاریخ معاصر ما تکرار شده است. این اولین بار نبود که ما اقدامات یکجانبه ای را برای جلب محبت دول غربی انجام میدادیم. این ماجرا بارها و بارها تنها در چهل سال پس از انقلاب رخ داده است. از ماجرای مذاکرات سعادت آباد و پاریس گرفته تا کمک به آزادی گروگان های آمریکایی در لبنان و موارد دیگر. در همه ی این رخداد ها ما تجربه برجام را تجربه کرده بودیم. اما این فرهنگ راحت طلبی و زیاده خواهی است که هر بار ما را به امید عنایت دشمن به این چاه ذلت می افکند.

 به امید روزی که ما مردمی سخت کوش باشیم که از داشته هایمان زندگی آینده فرزندانمان را بسازیم و دل به سازش با دیگران نبندیم.

 

۰ نظر ۱۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۰۲
زندانی زندانی

انقلاب اسلامی به صورت مشخص بر سه اصل اساسی بنا گذاشته شده است که اگر از هر یک از این سه اصل عدول نماید، حقیقتش دچار خدشه می گردد.

اصل اول اسلام با قرائت تمدنی است. این قرائت از اسلام در برابر اسلام فردی قرار می گیرد. اسلام فردی، اسلامی است که می پندارد موضوع اصلی احکام و شرایع اسلامی "فرد" است و اگر هم به مسائل اجتماعی می پردازد از دریچه فهم فردی و الزامات انجام تکالیف فردی به عرصه اجتماع ورود می کند. در این نگاه هر فرد مسلمان مکلف است که به امور فردی خود عمل نماید. این امور فردی گاهی با امور اجتماعی نیز تزاحم پیدا می کند که فرد مسلمان از جهت انجام تکلیف فردی خود لازم است که در امور اجتماعی نیز حضور پیدا کند. مثلا فرد مکلف است که نماز بخواند تا به رستگاری برسد. اما اگر می خواهد نمازش بهتر و کامل تر باشد باید در نماز جماعت شرکت کند. اگر می خواهد رستگار شود باید امر به معروف و نهی از منکر بنماید. اگر می خواهد رستگار شود باید به حج برود و اگر می خواهد رستگار شود باید خمس و زکات بپردازد. یعنی در همه امور اجتماعی در جهت کسب رستگاری فردی حضور پیدا می کند. اما در مقابل نگاه تمدنی به اسلام، اصولا تعریف متفاوتی از دین را به شما ارائه می دهد. اسلام تمدنی به شما می آموزد که اساس بعثت انبیاء تربیت جامعه بشری و نه افراد بشر بوده است. در واقع داستان دین اینگونه عنوان می شود که خداوند انسان را خلق نمود و از او خواست تا به صورت اجتماعی به توحید و حکومت توحیدی اراده کند. از این رو پیامبران را مبعوث کرد و ماموریت آنان را نه نجات افراد که نجات اقوام نامید. در قرآن کریم نیز خداوند انبیاء را با قوم آنان نام می برد و تصریح دارد که برای هر قومی پیامبری را مبعوث نموده است. پیامبران هیچگاه به ایمان آوردن عده ای از جامعه کفایت نمی کرده اند و همواره در پی هدایت قوم بوده اند. لذا هدف انبیاء و دستگاه الهی از ابتدای خلقت آدم علیه السلام هدایت اجتماعی انسان ها بوده است. این بدان معنی است که خداوند اراده کرده است انسان ها بر اساس یک انتخاب اجتماعی به حاکمیت توحید سر گذارند. این معنی مردم سالاری در ساختار دین و اسلام است؛ «حرکت مردمی بر اساس آگاهی و انتخاب به سوی تحقق حاکمیت توحیدی». در این نگاه فرد مکلف است در راستای ایفای وظایف اجتماعی خود به انجام امور فردی نیز همت گمارد. از این رو و بر اساس اراده الهی برنامه ویژه تمامی صالحان در طول تاریخ، تلاش برای تحقق حکومت مهدی موعود بوده است. چرا که خداوند همواره به صالحان وعده داده است که این هدف به طور قطع به دست مهدی موعود محقق می گردد. لذا تمامی تلاش های صالحان پیش از ظهور مهدی موعود همه قسمت های پازلی هستند که در جهت تحقق ظهور آن بزرگوار انجام می گرفته اند. مانند ماموریت های خردی که در جهت تحقق یک هدف کلان انجام می گیرد. در یادداشتی با نام اصول مبارزه صالحان توضیحاتی در  رابطه با اصل اول یعنی اسلام تمدنی ارائه شده است. متاسفانه یکی از چالش های مراکز علمی اسلامی و به خصوص شیعی غفلت از معنای اسلام تمدنی و پرداختن به اسلام فردی است.

اصل دوم ظلم ستیزی است. انقلاب اسلامی اصالتاً یک حرکت ظلم ستیزانه است و تا زمانی که ظلم از هر نوع باقی باشد انقلاب اسلامی نیز تداوم خواهد داشت و به ماموریت خود عمل خواهد کرد. برخی بر این باورند که انقلاب اسلامی پس از تشکیل جمهوری اسلامی ایران به پایان رسیده است اما باید دانست جمهوری اسلامی ایران محصول ظلم ستیزی انقلاب اسلامی در چارچوب جغرافیای ایران است و نباید آن را جایگزین انقلاب اسلامی پنداشت. جمهوری اسلامی ایران در امتداد انقلاب اسلامی شکل گرفت و ماموریت حمایت و تجهیز انقلاب را بر عهده دارد. جمهوری اسلامی علاوه بر این وظیفه، به صورت ذاتی وظیفه اداره جغرافیای ایران را نیز عهدار است. لکن نباید به واسطه تحقق اداره جغرافیای ایران از وظیفه اولیه خود غفلت بورزد. جمهوری اسلامی ایران حاصل همت مجاهدان و خون شهدای انقلاب اسلامی است و به بیان دیگر انقلاب اسلامی حق آزادگی بر گردن جمهوری اسلامی ایران دارد. جمهوری اسلامی ایران و جغرافیای سیاسی و اجتماعی ایران استقلال و آزادی خود را مدیون و بدهکار انقلاب اسلامی است. در واقع این انقلاب اسلامی بود که با دستان خالی از امکانات دنیوی و دستانی پر از اراده های الهی  جغرافیای سیاسی اجتماعی ایران را از چنگال استکبار و ظلم رهانید و عقلا و اخلاقا جمهوری اسلامی ایران وظیفه دارد تا انقلاب اسلامی را در ادامه مسیر ظلم ستیزی خود یاری رساند. این ظلم ستیزی هیچ گونه چهارچوبی نمی پذیرد. در واقع حتی اگر یک ملحد بر ملحدی دیگر ظلم بورزد انقلاب اسلامی وظیفه خود می داند که به یاری مستضعف بپردازد. نمونه هایی از این دست در تاریخ انقلاب اسلامی موجود است.

اصل سوم مردمی بودن است. انقلاب اسلامی یک حرکت اساسا مردمی است و بواسطه خواست و اراده ی مردم شکل گرفته است. در واقع انقلاب اسلامی حاصل بیداری و اراده عده ای از مردم ایران است که به رهبری خمینی کبیر بر علیه ظلم و استکبار و کفر به پا خواستند. اقدام مومنانه مردم تحت رهبری خمینی کبیر بر محور اندیشه دینی "اسلام تمدنی" باعث شکل گیری و بروز انقلاب اسلامی شد. انقلاب با تکیه بر همین سرمایه گرانبها در چالش های گوناگون ایستادگی نمود و سربلند بیرون آمد. اراده مومنانه مجاهدان انقلاب اسلامی که با از خود گذشتگی همراه بود، آنچنان اثری داشت که جهان و جهانخواران را به حیرت آورد و آنان برای مقابله با آن چاره ای جز توصل به یک کنش فرهنگی متقابل نداشتند. از این رو با هدف از میان بردن این اراده مومنانه و یا حداقل با امید محدود کردن آن در نسل های بعدی ایران، تلاش کردند تا بواسطه تهاجم و ناتوی فرهنگی این انگیزه و اراده مومنانه را مورد خدشه قرار دهند. در واقع دشمنان به خوبی تشخیص دادند که موتور محرک انقلاب اسلامی انگیزه و اراده مومنانه مردمی است که با توسل به اسلام تمدنی و ماحصل آن یعنی ولایت مطلقه فقیه بر سر ستیز با ظلم و استکبار پیمان بسته اند.

 این سه یعنی اراده مومنانه مردم انقلابی و رهبری اندیشه اسلام تمدنی و هدف گذاری ظلم ستیزی در مقیاس جهانی -که همان معنای استکبار را تبیین می کند- باعث شکلگیری پدیده ای به نام انقلاب اسلامی شد. هر یک از این سه اصل اگر از انقلاب اسلامی کاسته شود، انقلاب اسلامی دیگر آن معنا و اثر شناخته شده را نخواهد  داشت. این سه در کنار هم کیمیای اثر بخشی هستند که هرگز به واسطه قدرت های مادی محو و مذمحل نمی گردد.

 


۰ نظر ۱۲ دی ۹۷ ، ۱۵:۰۷
زندانی زندانی

این روزها در کشور ما ایران دعوایی میان موافقان و مخالفان ادامه حضور در برجام وجود دارد. از یک سو دولت که برجام را تنها دستاورد اصلی و مهم خود می داند به همراه جریان های همسو و رسانه های غرب گرا در تلاشند تا جای ممکن به وعده های اروپا دل خوش کنند و مدام ابراز امیدواری می کنند تا اروپا بتواند مسیر مبادلات مالی ایران را باز نگه دارد و از سوی دیگر مخالفان به بی ثمر بودن این اعتماد اشاره و آن را همچون برجام ناکارآمد قلمداد می کنند. شیرینی ماجرا اینجاست که دولت و همراهانش مدام بر طبل پیوستن به سازمانFATF  نیز می کوبند و از امروز خود را آماده می کنند تا اگر سیستم مالی اروپا با مشکل مواجهه شد آن را به گردن مخالفان این نهاد مالی بین المللی بیندازند.

اما خارج از این مرزها هیچ فعال اقتصادی موفقی در بی ثمر بودن درگاه مالی اروپا تردید ندارد. در خبری که یکی از رسانه های هوادار دولت منتشر کرده است؛ فعالان اقتصادی غربی به طور شفاف بیان کرده اند که ترجیح میدهند از درگاه مالی اروپا با ایران استفاده نکرده و همچنان نسبت به تحریم های آمریکا مطیع باشند. این خبر را می توانید در اینجا مطالعه کنید.

علت این اظهار نظر صریح بر خلاف تمام نمایش هایی که اتحادیه اروپا به راه انداخته، یک مسئله بسیار روشن است. و آن اینکه شما نمی توانید شرکت های بین المللی را مجاب کنید که به جای استفاده از دلار آمریکا که همچنان اولین پول بین المللی است به وعده های اروپا دل خوش کنند. در واقع اروپا این توان را ندارد که یورو را جایگزین دلار سازد و تا روزی که دلار اولین پول بین المللی جهان باشد همه فعالان اقتصادی ترجیح می دهند که به قوانین خزانه داری آمریکا احترام بگذارند. به عنوان مثال شما فرض کنید که یک شرکت نفتی بزرگ که غالبا هم یک شرکت بین المللی است منافع گوناگونی در آفریقا، آمریکای جنوبی، آسیای میانه و کشورهای حاشیه خلیج فارس دارد. این شرکت برای مبادله با تمامی این نقاط از دلار آمریکا استفاده می کند. حالا به نظر شما آیا این شرکت حاضر است برای ادامه تجارت با ایران وارد سامانه مالی اروپا شود و خود را شامل تحریم های خزانه داری آمریکا کند و از تمامی منافعش در دیگر نقاط جهان چشم بپوشد؟ نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که مسئله تنها تجارت با آمریکا به عنوان اولین قدرت اقتصادی جهان نیست، بلکه اگر شما یک شرکت بین المللی باشید تنها وجه قابل قبول و گسترده ای که می توانید با آن در تمامی نقاط جهان تجارت کنید دلار است. عملا و در امروز روز هیچ پولی نتوانسته است جایگزین دلار شود و این حقیقتی است که خود اروپایی ها نیز به آن واقفند و به نظر، دولت مردان ایران نیز باید به آن وقوف داشته باشند. اما راه حل سیاسی به آن ها می گوید این مسیر را دنبال کنید و ناکارآمدی برجام و مسیر مالی اروپا را به گردن کسانی بیندازید که از حاکمیت تمام و کمال FATF   در ایران جلوگیری کرده اند.

در نهایت نکته حائز اهمیت این است که حتی در صورت حقیقی بودن درگاه مالی اروپا این درگاه به صورت عملی نمی تواند مجرای تجارت ایران با دیگر بازیگران اصلی اقتصاد بین المللی باشد. چرا که یک کامیون نمی تواند جایگزین یک نفتکش چندهزار تنی بشود. این مثالی است که دقیقا می توان به آن استناد کرد. اگر اروپا این توانایی را داشت که یورو را جایگزین دلار کند لحظه ای در انجام آن تردید نمی کرد. اما در جهان امروز دلار با تمامی ضعف هایش همچنان قوی تر از هر پول دیگری در حال انجام معاملات بین المللی است. شاهد این سخن آن است که کشور خود ما نیز که سابقه چهل ساله مقابله و تحریم آمریکا را دارد به تازگی پول بین المللی خود را به یورو تغییر داد. و این عمل نیز بیشتر یک حرکت سیاسی بود تا یک واکنش اقتصادی. جهان امروز که شامل بسیاری از کشورهای کوچک و بزرگ می شود همچنان به دلار بیش از هر پول دیگری اعتماد دارد. و این دلیل کافی است تا به ما بفهماند که مسیر مالی اروپا حتی در صورت شکل گیری هم نمی تواند فایده ای برای اقتصاد ما داشته باشید. این نکته نیز حائز اهمیت است که به دلیل همین توانایی دلار شاید اروپا اصولا خود را با آمریکا درگیر نسازد. در این میان تنها مجموعه هایی باقی می مانند که به دلیل ضعف حاضرند ریسک تجارت با ایران را به جان بخرند تا شاید بتوانند از این آب گل آلود به واسطه بالا بردن هزینه ها برای ایران ماهی خود را بگیرند. این همان کاری است که ما در دوران قبلی تحریم ها هم آن را به تنهایی و بدون حضور اروپا انجام داده بودیم. گرچه این گونه کارها مشکلاتی مانند به وجود آمدن فساد های مالی را به دنبال دارد.

بهتر آن است که به جای سیاسی بازی و فریب دادن مردم به وسیله رسانه های غرب گرا به فکر فعال کردن تجارت با همسایگان و مبادله های دو طرفه بدون حضور دلار باشیم. و از سوی دیگر بکوشیم با تکیه بر توانایی های داخلی و اقتصاد مقاومتی به سوی اقتصاد غیر نفتی حرکت کنیم. باشد که سیاسیون تقوا پیشه سازند.


۰ نظر ۱۴ مهر ۹۷ ، ۱۱:۱۸
زندانی زندانی

پس از خروج آمریکا از برجام اروپایی ها تلاش کردند تا ایران را متقاعد سازند که از برجام خارج نشود. در همین راستا وعده دادند تا در چند ماه پس از خروج آمریکا از برجام مسیر بانکی مطمئینی به دور از تحریم های آمریکا برای فروش نفت و مبادلات ایران و اروپا و به زبان دیگر ایران و جهان بگشایند. این سخن همچنان در حد یک وعده خام باقی مانده است اما از آنجا که طرف مقابل تردست خوبی است و طرف مقابلش هم برجام را فرزند خود می داند که نمی خواهد آن را از دست بدهد، موفق شده تا به گونه ای سخن بگوید که انگار در همین لحظه مسیر مالی مذکور در حال انجام امور بانکی ایران است. در همین راستا اروپایی ها در مقابل زبان خشن دولت آمریکا، به حمایت از پایبندی ایران به برجام می پردازند. البته که باقی ماندن یک طرفه ایران در برجام از نگاه آن ها واقعا موفقیت بزرگیست و واضح است که آن ها باید حضور بی مزد ایران در برجام را بستایند. از سوی دیگر اروپا معقد است که باید با زبان برجام با ایران سخن گفت. اروپا می گوید ما نباید به ایرانی ها بگوییم موشک هایتان را بدهید. آن ها معقتدند که ابتدا باید به ایران کمک کرد تا طعم کوتاه آمدن در ماجرای هسته ای را متوجه شود. سران اروپایی معتقدند باید به ایرانی ها فهماند که اگر پسران خوبی باشند، آبنباتی هم در جیب اربابان اروپایی نهفته است. پس از آنکه ایران احساس کرد می تواند در قبال تقدیم کردن توانایی های خود کمی هم روی آرامش را ببیند آنگاه زمان سخن گفتن از پرونده های جدید است. در واقع اروپا می گوید ما نباید تلاش کنیم تا ایران صنایع موشکی و اقدامات منطقه ای و دیگر موارد را کنار بگذارد بلکه باید روش بی هزینه برجام را ادامه دهیم. باید برجام یک را با موفقیت به پایان ببریم و بعد برویم سراغ برجام های دو و سه و ... . البته این تمام ماجرا نیست، اگر و تنها اگر اروپا به وعده ی خود در ایجاد مسیر بانکی عمل کند توانسته است با کمک تند خویی آمریکا ایران را از ترس مرگ به طب راضی کند. در واقع قرار بود تمام تحریم ها برداشته شود و ... اما امروز ما تنها التماس می کنیم که بواسطه برجام بتوانیم اندکی نفت به فروش برسانیم. آنچه مسلم است این است که اروپا پس از خاتم یافتن دعوای برجام و در خلال آن به دنبال گفتگو بر سر مسائل دفاعی و منطقه ای و حقوق بشری و ... در ایران است. در نهایت اروپا می کوشد تا به مردم ایران بفهماند سزای سرکشی ، شلاق است و سزای نوکری نوازش. آن ها سعی می کنند در ماجرای برجام ما را نوازش کنند تا بعد به وسیله بلند گوهای داخلی خود به مردم ایران بگویند که اگر باز هم نوازش می خواهید باید بندگی بیشتری از خود نشان بدهید. لکن تا زمانی که ما به اروپا اعتماد داریم سزایمان همان خسارتی است که در پذیرفتن برجام متحمل آن شدیم. باشد که پندگیرندگان پند گیرند.


۱ نظر ۱۱ مهر ۹۷ ، ۰۹:۲۹
زندانی زندانی

در کشاکش انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، به بهانه ی نامزد شدن سید ابراهیم رئیسی برخی پای پرونده ی اعدام های سال 67 را به میان کشیدند.

این مبارزه ی منفی سیاسی در حالی شکل گرفت که بسیاری از کسانی که آن را اداره می کردند یا به دلیل نفع سیاسیشان در برابر آن سکوت کردند، می دانستند که اصل ماجرا چیست.

سازمان مجاهدین خلق نه پس از انقلاب که از سال های آغاز کار خود، پایه ای ویران داشت. روی آوردن به مبارزه به دلیل قلیان احساسات و همراه شدن آن با نابختگی های ناشی از ضعف اندیشه موجب شد، تا عده ای جوان دغدغه مند مبارزه ی مسلحانه را راهکار برخورد با دستگاه ستمشاهی بپندارند. امروز بر کسی پوشیده نیست که مبارزه ی مسلحانه آنان، به جای آنکه کمکی به تحقق اهداف انقلاب کرده باشد، بیشتر دستاویزی برای سرکوب تمامی مجاهدان انقلاب اسلامی توسط ساواک بوده است.

اما مبارزه ی مسلحانه گونه ای جذاب از مبارزه بود که حس هیجان و بزرگی را در جوانان جویای نام آن زمان ها بیدار می کرد. شاید اگر این عمل با تدبیر بیشتری همراه بود  در برخی موارد می توانست مفید فایده باشد، اما عملا نیروی بسیاری از جوانان آن روزها را که می توانستند در تنویر افکار عمومی نقش به سزایی ایفا کنند،  از میان برد. همچنین فضای خانه های تیمی نیز از لحاظ تربیتی نمی توانست برای سرمایه های انسانی جامعه مفید باشد. این در حالی است که حتی برخی خود برزگ بینی‌ها به نام مدیریت، عملا باب دیکتاتوری را برای مسئولان ارشد سازمان باز کرده بود.

شکل گرفتن سازمان مجاهدین بر اساس احساسات و بدون مبانی حقیقی فکری باعث شد تا این جریان، بارها و بارها دچار تصفیه ی داخلی و انحرافات گوناگون شود. پس از شکل گیری انقلاب و از آنجایی که امام بنای کار را بر اندیشه درست و حرکت معقول قرار داده بودند، سازمان مجاهدین که اصولا بر مبنای ماجراجویی و زبان اسلحه بنا شده بود، فضای انقلاب را برای خود نمایی خود تنگ می دید. همین امر باعث شد تا آنان در مسیر بر آورده شدن اهدافشان یعنی رسیدن به قدرت و ارضاء خواسته های نفسانی خود، بار دیگر چاره را در مبارزه ی مسلحانه با نظام اسلامی بجویند. مبارزه ای که خون بی‌گناهان در آن نادیده گرفته شد و بسیاری از نخبگان صالح ملت، در آن به شهادت رسیدند. حرکت سازمان مجاهدین تا آنجا سطحی بود که حتی افراد را به دلیل شباهت ظاهری به نیروهای انقلاب ترور می کردند.

در نهایت اما ترورهای بی‌رحمانه منافقین با عمل به هنگام نیروهای انقلاب در سراشیبی شکست قرار گرفت و سازمان باز برای ادامه ی حیات خود و بر آورده شدن امیال رهبرانش دست خیانت در دستان دشمن خارجی نهاد و هم پیاله صدام خون خوار در کشتار مدافعان کشور و آزار و اذیت اسیران ایرانی شد. بی شک روزهای مزدوری برای انسان پلیدی به نام صدام تاریک ترین دوران حیات سازمان مجاهدین بود و تاریخ هیچگاه آن را فراموش نخواهد کرد. این عمل خیانتکارانه موجب شد تا ملت ایران به خوبی چهره پلید سازمان مجاهدین را بشناسد. حتی افرادی که عقیده ای به انقلاب نداشتند اگر اندکی روح میهن پرستی در آنان بود همین قدر که سازمان مجاهدین را یار و یاور صدام می دیدند، آب دهان بر چهره ی کریه منافقین می انداختند.

امروز هم پس از گذشت تمامی این سال‌ها و پوسیده شدن سازمان مجاهدین از درون، این فرقه منحرف، همچنان قلاده دشمنان انقلاب را به گردن دارد. اما شگفت آنجاست که برخی به بهانه دستیابی به قدرت، نیروهای انقلاب را به دلیل مبارزه با فتنه گری منافقین شماتت می کنند. روز های نشستن بر صندلی ها چرمی به زودی به پایان خواهد رسید و همچنان که صاحبان قبلی این صندلی ها جایشان را به مستأجران کنونی داده‌اند، ساکنان کنونی نیز جایشان را لاجرم به دیگران خواهند سپرد اما تاریخ فراموش نخواهد کرد که برخی از این صندلی ها بوی تعفن حمایت از ناحق را می دهند. شاید برخی خود به صراحت چنین سخنانی را بر زبان نرانده باشند اما همین اندازه که به بهای دستیابی به قدرت، حاضر به سکوت و نیش خند شدند باید بدانند که مسندشان بوی متعفن همراهی با ظالم را می دهد.

همانگونه که تاریخ خیانت های قاجار و پهلوی را فراموش نخواهد کرد، بی شک حمایت عده ای از پای مال شدن خون هزاران شهید ترور را نیز فراموش نخواهد کرد. عمل اجتماعی انسان اگر به خطا برود تا قرن ها بعد ویرانی به جای خواهد گذاشت و بی شک ویرانی نیز پاسخی جز لعن آیندگان در بر نخواهد داشت.

 


۱ نظر ۰۹ تیر ۹۷ ، ۱۱:۲۷
زندانی زندانی

در چند روز اخیر رسانه های بسیاری به ابعاد مختلف نامه اصلاح طبان به حاکمیت نظام برای مذاکره مستقیم و بدون قید و شرط با دونالد ترامپ رئیس جمهور منفور آمریکا پرداخته اند. اما سوال اصلی اینجاست که چرا اصلاح طلبان دست به نگارش چنین نامه ای زده اند؟ آیا آنان از جو اجتماعی موجود بر علیه ترامپ در کشور بی خبر اند؟ آیا نمی دانند این کار با واکنش افکار عمومی و مخالفت آنان در جو پس از نقض برجام مواجه خواهد شد؟ و اگر به چنین مواردی آگاهند به چه دلیل دست به ایجاد چنین بازی رسانه ای زده اند؟

پاسخ سوالات فوق روشن است. اصلاح طلبان و دیگر نگارندگان و امضاء کنندگان نامه مذکور به خوبی از فضای ضد استکباری پس از نقض برجام آگاهی دارند. آنان می دانند که هنوز جوهر بدعهدی آمریکا در برجام بر صفحه ذهن مخاطبان ایرانی خشک نشده است و عموم ایرانیان در حالت انزجار از سیاست های مستکبرانه دولت آمریکا به سر می برند. اما دلیل نوشتن نامه یک هماهنگی کامل برای  طرحی بلند مدت است. در همین جا مناسب است که به دوگونه هماهنگی اشاره شود. گونه اول هماهنگی به این صورت است که کاخ سفید بر اساس برنامه های مدون خود برخی افراد هم جهت را از طریق واسطه های گوناگون در داخل و خارج کشور برای پیش برد اهدافش به خط می کند. اما در گونه دوم افرادی در داخل کشور هستند که آنچنان قرابت فکری و ذهنی و عقیدتی با گردانندگان کاخ سفید دارند که بدون نیاز به هماهنگی به تحقق اهداف کاخ سفید یاری می رسانند. پر واضح است که در قیاس بد و بدتر گونه دوم بسیار خطرناک تر و بی شرمانه تر است اگر چه ممکن است بتواند از اتهام جاسوسی مستقیم مبرا باشد.

افرادی که نامه مذاکره با ترامپ را منتشر نمودند و در رسانه های جمعی آن را مطرح ساختند در حال فضاسازی برای اثر بخش شدن تحریم های آمریکا در ماه های آینده هستند. این افراد به خوبی آگاهند که در برهه کنونی طرح آنان با مخالفت افکار عمومی مواجه خواهد شد اما در تلاش اند تا فضایی را ایجاد نمایند که پس از اعمال تحریم ها و در اوج فشار اقتصادی پس از آن بتوانند به این فضا رجوع کنند. نگارندگان این نامه تلاش می کنند تا تابوی مذاکره با دولت گستاخ آمریکا را در جامعه بشکنند و نگاشتن این نامه گام اولی است که به مرور زمان و با افزایش فشارهای اقتصادی چهره حق به جانب تری به خود خواهد گرفت. نگاشتن این نامه آغاز یک وسوسه ی شیطانی است که در آینده وقتی جامعه در زیر فشارهای اقتصادی قرار می گیرد و فضای روانی جامعه مشوش می شود، به گونه ای فریبکارانه کاملا معقول به نظر خواهد رسید. این روند همان چیزی است که پیش از این نیز برخی سیاسیون به واسطه آن خود را به قدرت رساندند و با وعده بر طرف شدن تحریم ها باب مذاکره مستقیم با آمریکا را در آن گشودند.

توصیه ای که برای مقابله با این طرح فریبکارانه می شود بالابردن هزینه ی چنین فضا سازی هایی برای سیاسیون و روشنگری گسترده در سطح جامعه است. باید رسانه ملی به جای کتمان ماجرا به صورت بسیار گسترده و کاملا روشنگرانه به تحلیل این طرح بپردازد و افکار عمومی را از پشت پرده چنین پیشنهاداتی آگاه سازد.


۱ نظر ۳۰ خرداد ۹۷ ، ۱۴:۱۳
زندانی زندانی