یادم هست اولین بار ریمبوی آمریکایی را در کودکی از تلویزیون ایران تماشا کردم. آن وقت ها تلویزیون به ما القا می کرد که این فیلم در نفی جنگ طلبی و در اعتراض به سیاستهای ددمنشانه ی سردمداران ایالات متحده گام برمیدارد و این نوید را میدهد که آمریکا به زودی زود از درون متلاشی خواهد شد -این دقیقا مانند این می ماندکه کسی در آمریکا آژانس شیشه ای را تماشا کند و بپندارد که نظام جمهوری اسلامی چندی دیگر از درون متلاشی خواهد شد- اما حقیقت آن است که ریمبو در راستای مستحکم نمودن پایه هایی نظام سیاسی آمریکا ساخته شده است.
البته و بی شک آژانس شیشه ای فیلم بهتری است . بادیگارد انگار عجولانه ساخته شده است . داستان فیلم پر است از حرف های تکراری فیلم ساز، مانند فرزندانی که معنای اعتقاد پدرشان را نمی فهمند. ای کاش آقای کارگردان یک بار برای همیشه با فرزندانش به گفتگو می نشست و این نزاع را به دیگر فیلم هایش نمی کشید.
موضوع تکراری بعدی غفلت رزمندگان از فرزندان شهداست. نه اینکه این حرف ها صحیح نباشد اما نیاز به بیان هنرمندانه تری دارد تا تبدیل به حرف های تکراری نشود. اینکه پیام های فیلمساز به شکل دیالوگ های صریح شخصیت ها بیان شود بی هنری هایی است که بیشتر از روزنامه نگارهای کارگردان شده انتظار می رود و نه ابراهیم حاتمی کیا.
نکته ی دیگر چپاندن بعضی سکانس ها در قالب داستان است. دعوای پارک در پی پرسش حیدر از وضعیت ازدواج دخترش اتفاق می افتد و بیرون نمی زند. اما پینت بال را به زور در قالب داستان جای داده اند. مخاطب نمی فهمد که چرا باید این صحنه را تماشا کند؟ معارفه ی فیلم گذشته است و شخصیت ها را می شناسیم اگر این صحنه به صورتی در ابتدای فیلم رخ می داد می شد به حساب معرفی توانایی های حاج حیدر گذاشتش اما فیلم از قسمت معارفه گذشته است و ما وارد داستان شده ایم. اگر این صحنه از فیلم را حذف کنیم هیچ اتفاقی برای داستان نمی افتد.صحنه ی تیمار توسط تمام اعضای خانواده هم کاملا کارت پستالی است و انسان به یاد کارت پستال های تولد مسیح می افتد و البته فیلم محمد رسول الله مجید مجیدی.
فیلم حاتمی کیا پیام دقیقی است از سوی آنان که حافظان حقیقی انقلاب اند. اگر مسئولین وقت، عاقلانه به تماشای بادیگار بنشینند، باید از حاتمی کیا سپاسگذار باشند که هشدار بزرگ را فریاد کرده است.
در کل شاید بتوان گفت بادیگارد در مقیاس سینمای ایران فیلم خوبی است. از این جهت که پیام روشنی دارد و بی معنا و روشنفکرانه نیست از دیگر جهت صحنه های اکشن فیلم غالبا شکل گرفته است و در آخر باید گفت بازی پرستویی، حمیدیان و آقایی چشمگیر است. ولی شایدافسوس از آنجاست که ما از حاتمی کیا آژانس شیشه ای را دیده ایم و دوست میداریم که نتوانیم هیچ نقصی از این استاد فیلمسازی بگیریم . به امید شاهکارهای بعدی حاتمی کیا.