کارهای فنی همیشه در ابتدا بسیار ساده به نظر می آیند، آنقدر ساده که گاهی به خودت جرأت می دهی، دست به کار تعمیر خودرویی شوی. البته این تنها برای اول کار است. کار هنگامی خودش را به تو می نمایاند که یک زبانه ی ساده را نمی توانی جا بیندازی و مصیبت آن وقت شروع می شود که قطعه ای کم یا زیاد می گردد و آن وقت وسیله ای که با اندک هزینه ای تعمیر می شد، ماجرایی می شود برای یکی دو هفته ی زجرآور.
این را گفتم چون دیشب کسی را دیدم که ماه ها پیش می پنداشت کار ساده ای را در پیش دارد. او که سال ها پیش در محوریت بسیاری از کارها بود با این پندار که با همان روش های قدیمی هنوز هم می شود کارها را به پیش برد، وارد میدان شد.
اما غافل از آن که زمانه، مردم را تغییر می دهد. وسایل ارتباط گیری و سنجش، گسترده می شود و دیگر نمی توان به سبک پدرخوانده ها همه را سر جایشان نشاند.
مشکل دقیقا همین جاست. روش های پدرخوانده دیگر کارگر نیست. مردم سکوت نخواهند کرد و بعضی که سال ها نقد کردن را از نقادانشان یاد گرفته اند امروز به نقد همان نقادان نشسته اند. همیشه باید آنگونه رفتار کرد که اگر روزی خودت هم وارد میدان شدی ظرفیتش را داشته باشی.
خدایا از خودم و خودمان و سهل انگاری ها و بی ظرفیتی ها به تو پناه می برم که تو دانای توانایی.