افکار یک زندانی

« الدنیا سجن المومن »

افکار یک زندانی

« الدنیا سجن المومن »

افکار یک زندانی

امام صادق (علیه السلام):
«بنویس و علمت را در میان دوستانت منتشر ساز و چون مرگت رسید آن ها را به پسرانت میراث ده زیرا برای مردم زمان فتنه و آشوب میرسد که آن هنگام جز با کتاب انس نگیرند.»
اصول کافی، باب فضیلت نوشتن، حدیث یازدهم.

۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

در این روزگار سرگشتگی اگر جوانان و حق طلبان با چشمانی آبله دار آرمان خویش را در آن مبارز آمریکای جنوبی می یابند، اما ما فرزندان اسلام تمام آرمان خویش را در علی علیه السلام یافتیم. ما مردی را در دل تاریخ به نظاره نشستیم که جوانی خویش را به مبارزه با جهل و استکبار گذراند و باقی عمرش را به ستیز با فقر و یاری یتیمان و ضعفا صرف نمود. ما خلیفه ای را شناختیم که حقی برتر از دیگران برای خویش و برادرش و دخترش در حکومت تصاحب نکرد و حتی به واسطه ی طغیان دوستان قدیمش حاضر نشد دست از انصاف بر کشد.

ای علی جان، ای امیر همه ی ایمان آورندگان تاریخ! ما تمام آرمان خواهی خویش را در شما یافتیم. ما مجاهدت و مبارزه با زورگویی و یاری رساندن به خلق مستضعف را از شما آموختیم. ما دیدیم که عدالت علی در خانه ای او نیز حکم فرماست. ما مرد مجاهدی را شناختیم که مجاهدتش باعث نشد تا فرزندانش راه بی تقوایی بپویند. اصلا اگر درست بنگریم، در می یابیم که آرمان خواهی را از حقیقتی به نام علی علیه السلام ساخته اند.

و امروز روز رستگاری اوست. روزی است که مجاهد خستگی ناپذیر تاریخ، از رنج آرمان خواهی خود آزاد شد. مبارک باد بر تو ای پدر، رهایی از رنج تمام زخم های کهنه ی پیکرت و زخم های همیشه تازه ی روحت که شیطان و شیطانیان بر شما روا داشتند.

۱ نظر ۲۶ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۵۴
زندانی زندانی

هان ای هم وطن! بگذار تا تهران به گزش دندان سگی ولگرد آزرده شود. این کوچه ها به نام شهیدان عادت کرده اند و این خیابان ها به بدرقه ی گل های سرخ تا بهشت . ما را بکشید، فریاد آزادی خواهی ما بلند تر خواهد شد. مردم ما فرزندان مقاومتند، پدرانشان سال هاست که ایستادن را به آن ها آموخته اند.

 ای فرزند ابن ملجم خارجی که در ماه رمضان تیغ بر فرزندان علی کشیده ای! ما از آن دست آدم های در پر قو خفته نیستیم که از صدای پارس کردن سگی ولگرد در قلب کشورمان بهراسیم. ما دست در دهان سگ خواهیم برد و پوزه ی نجس او را از هم خواهیم درید.

سلام خدا بر مجاهدان سبز پوشی که در خون سرخ خویش غلتیدند. درود بر دست برافراشته ی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که سلاح عزت و شرف ایرانیان را در مشت خویش گرفته است. ای برادران مجاهدم جامه ی گلگون شهادت مبارکتان باد. چه کسی می اندیشید که بهارستان معراجتان شود. حقیقتا که خداوند بندگان مخلصش را در هر جای زمین که باشند به دیدار خویش  فرا می خواند، چه بسیارند مجاهدانی که در خطوط مقدم میدان های جهاد در انتظار شهادت دست بر آسمان دارند اما نظر محبت خداوند از همه آنآن گذشت تا به شما بندگان با اخلاص خویش رسید. گوارا باد بر شما این شهد شیرین.

امروز روز اتحاد امت مسلمان ایران است، اما بگذار تا این کلام آخر را از سر جگری سوخته باز گویم؛ شرم بر آنان که نام مقدس سپاه پاسداران را به کانیه بر زبان راندند. در این روز سرخ که سپاه فرزندان شهیدش را بار دیگر به پیشگاه صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه شریف تقدیم نمود، ننگ بر مردمان دونی که سربازان خدا را به سخره گرفتند و آنان را دشمنان آسایش خلق نامیدند.

به خدای عزوجل سوگند که ما بر آنیم تا راه سرخ شهیدان را ادامه دهیم. این جنگ تا فتح قدس ادامه دارد. قطب نمای ما گمراه نخواهد شد و چشم از مسیر قدس بر نخواهیم داشت حتی اگر سلاحمان را به برای مدتی به واسطه ی دنیا طلبی دنیا طلبان در غلاف مصلحت محصور سازیم. 

۰ نظر ۱۷ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۳۰
زندانی زندانی

حضور در نماز جمعه یکی از دشواری های شیرین روزگار ماست. شیرین است چرا که هنوز حال و هوای مراسمات اوایل انقلاب در آن جاری است و دشوار می نماید چرا که افق خطیبان با آنچه از تریبون های نماز جمعه انتظار می رود، تفاوت دارد.

همین جمعه ی گذشته خطیب بزرگواری در لابلای سخنان خود در جهت تعریف از امام و انقلاب اسلامی مثالی از فیلسوف فرانسوی میشل فوکو آورد. امام جمعه ی موقت جمله را با حلاوت فراوان بر زبان راند و جمعیت نیز بعد از آن تکبیر گفت. دو نکته در این میان باقی است. نکته اول آنکه اصولا بعید می دانم این خطیب گرامی داستان فوکو و انقلاب اسلامی را دقیق و تا انتها خوانده باشد. شاید این جمله را در کتابی دیده یا فردی دیگر برایش بازخوانی کرده است. او احتمالا نمی داند که فوکو این سخنان را قبل از پیروزی انقلاب عنوان داشته است و پس از پیروزی انقلاب مردم ایران، در نامه ای سرگشاده به نخست وزیر دولت موقت و همچنین در مقاله ای با عنوان "طغیان بی حاصل" به انتقاد از انقلاب اسلامی می پردازد و در مقاله ی خود اعدام های انقلابی سران رژیم پهلوی را با جنایات ساواک مقایسه نموده است.

اما نکته ی دوم این است که اصولا چرا خطیبان مذهبی ما از دانشمندان و اندیشمندان غربی شاهد مثال می آورند؟ دو گونه پاسخ می توان برای این پرسش یافت؛ نخست آنکه سخنان غرب نشینان را از باب اعتراف دشمنان بیان می دارند. این روی خوش قصه است اما در برخی موارد تیزهوشی لازم در آن مشهود نیست. پر واضح است که نمی توان از نیرنگ بیگانگان غافل ماند و بی شک برای چنین استفاده ای باید نسبت به مقصود هر سخن دشمن آگاه شد و سپس از آن استفاده نمود.

اما دلیل ناخوشایند دوم آن است که خطیبان مذهبی ما یا  دچار غرب زدگی اند و یا خود را در مواجهه با مردمان غرب زده ای می بینند که از سخن هر انسان غرب نشینی خوششان می آید و در نتیجه برای اثبات سخنان خود دست به دامن اندیشمندان غربی می شوند. اگر خودشان غرب زده باشند که در صلاحیتشان باید تردید نمود اما اگر به دلیل غرب زدگی مردمان چنین می کنند باید بدانند که ناخواسته ولایت طاغوت را پذیرفته اند و بر برتری او گردن نهاده اند. و کیست که نداند پذیرفتن ولایت طاغوت شاهراه ورود به آتش غضب الهی است. چنان که خدای متعال می فرماید:«اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ».

ای کاش به جای این همه غرب زدگی و سود جستن از غرب زدگی مردمان، همت به زدودن این فضای مسموم شیطانی می گماشتیم. ای کاش به جای بهره جستن از غفلت خلق ، آنان را به صبح آگاهی نوید می دادیم. اما باید بدانیم که خداوند چنین تبلیغ پلیدی را از ما نخواهد پذیرفت. چرا که مسیر صالحان از هر آنچه به طاغوت آلوده باشد، منزه است.

۱ نظر ۱۴ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۵۴
زندانی زندانی

مفهوم تنهایی، یکی از مفاهیمی است که انسان از ابتدای حیات خویش با آن آشنا می شود. اما تنها بودن معنایی دارد و تنها ماندن معنایی دیگر. تنها بودن می تواند در برخی موارد دشوار نباشد و یا حتی برخی اوقات، یک انتخاب لذت بخش به حساب بیاید. اما تنها ماندن همیشه تلخ است و تلخ تر آن است که در این تنها ماندن تو در جای درست خویش ایستاده باشی. وقتی که انسان در نظام عالم در مسیر جریان رودخانه ی حقیقت گام بر می دارد و همان کاری را می کند که باید انجام دهد و دیگران بر خلاف مسیر راستی و درستی، او را تنها می گذارند، درد تنها ماندن تبدیل به یک داغ جگرسوز می شود. داغی که میراث جبهه ی موحدان تاریخ است. سلام بر نوح آن هنگام که از پس سال ها دعوت به حقیقت، در میان قوم خویش تنها ماند و جز اندکی به او ایمان نیاوردند. درود بر ابراهیم آن پادشاه سرزمین راستی ها و پدر موحدان آن دم که یکه و تنها بر آتش افکنده شد. سلام بر موسی آن هنگام که برای مبارزه با دشمنان خدا تنها ماند. درود بر عیسی آن دم که در میان بنی اسرائیل بی یاور رها گشت. و صلوات خداوند بر محمد مصطفی همو که در میان امت خویش تنها ماند و آخرین و بارز ترین وصیت و تنها مزد نبوتش را در کربلا پرداختند. و جان عالم به فدای علی علیه السلام و همسر مکرمش و فرزندان شهیدش که مظلوم ترین تنها ماندگان تاریخ اند. اما از این میان نمی توان از غربت سالار شهیدان سخن نگفت. سلام خدا بر اباعبدالله، آن یکه ی تنها مانده، آن سرو رشید عبودیت که در میدان قتلگاه چنان تنها ماند که فرشتگان عرش تحمل خویش از کف دادند. سلام بر آن مظلوم که دست بر عرش خدا داشت اما به نیزه شکسته ای تکیه زده بود و دست بر محاسن مبارک غرقه در خونش می کشید و در دهلیز تاریخ فریاد مظلومیت خویش را سر داد و فرمود: «هل من ناصر ینصرنی؟، هل من معین یعیننی؟ هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله؟ هل من موحد یخاف الله فینا؟ هل من مغیث یرجوا الله فی اغاثتنا؟» ای حسین جان، چشم حقیقت بین می خواست تا ببیند که شما چگونه در پی نجات دشمنانت از آتش دوزخ بودی و کیست که نداند حضرتتان از هر یاری جستنی بی نیاز بود. اما مقصود، نمایش غربت موحدان در دل تاریخ است. این غربت و مظلومیت همان بذری است که از دل آخر الزمان خواهد رویید و سیاهی تاریخ طاغوتیان را در هم خواهد شکست.

ای مسافران کربلا! امروز اگر تنها مانده اید، و اگر در جای درستی از عالم ایستاده اید و یکه رهایتان کرده اند، خرسند باشید که پا در مسیری نهاده اید که به صبح ظهور ختم خواهد شد. همان صبح دل انگیزی که خداوند به واسطه ی آن فرشتگان خویش را در اندوه کربلا التیام بخشید. درود خدا بر تمام تنها ماندگان تاریخ صالحان، همان ها که گاه حتی نامشان در میان غوغای ابلیسیان فراموش شد و چون گنجی در دل تاریخ باقی ماند تا در زمانه ی خویش بر ملا شود.

۰ نظر ۰۲ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۵۹
زندانی زندانی