افکار یک زندانی

« الدنیا سجن المومن »

افکار یک زندانی

« الدنیا سجن المومن »

افکار یک زندانی

امام صادق (علیه السلام):
«بنویس و علمت را در میان دوستانت منتشر ساز و چون مرگت رسید آن ها را به پسرانت میراث ده زیرا برای مردم زمان فتنه و آشوب میرسد که آن هنگام جز با کتاب انس نگیرند.»
اصول کافی، باب فضیلت نوشتن، حدیث یازدهم.

۲ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

اسلام آمریکایی یکی از اصطلاحات ابداعی خمینی کبیر است. و معنای دقیق آن اسلامی است که با کپیتالیسم یا همان ایده سرمایه داری حاکم بر آمریکا و بسیاری از کشورهای مدرن سازگار است. اما چگونه اسلامی می تواند با اندیشه سرمایه داری سازگار باشد، در واقع چرا آمریکایی ها به فکر طراحی ایده اسلام آمریکایی افتادند یا به زبان دیگر چه موانعی در اسلام وجود داشت که آمریکا نیاز به تحریف آن پیدا کرد؟

اسلام به دو گونه می تواند مورد تایید دنیای غرب و حاکمان مستکبر آن باشد. اول اسلامی که موضوع خود را فرد قرار می دهد و رویکردهای اجتماعی را نیز از دیدگاه فرد می نگرد. در واقع اسلامی که موضوع خود را سعادت فرد می داند کاری به حکومت و اجتماع به صورت حاکمیتی نخواهد داشت، بلکه خود را یکی از افراد جامعه می پندارد که می تواند نسبتی با حاکم چه عادل و چه جائر برقرار کند. اسلام فردی در خود اجباری به سرنگونی حاکم جائر نمیبیند. بلکه تلاش می کند تا دین خود را از گزند حاکم به دور دارد. پس می تواند به کج خانه ای بخزد و به عبادت بپردازد و از ظلم و جور مستکبرین تبری بجوید اما برنامه ای برای مبارزه هم نداشته باشد. در واقع اسلام فردی خود را مکلف به اداره جامعه و نجات جامعه نمی داند. همین قدر که افراد در فردیت خود به قوانین اسلامی عمل نمایند کفایت می کند. از اینجاست که اموری مانند حجاب گاهی از بسیاری از دیگر امور و جنایات در جامعه و دنیا اهمیت فزون تری می یابد.

گونه ی دیگر اما اسلامی است که با آمریکا همکاری می کند و مباحث اسلامی را هماهنگ با جهان سرمایه داری تفسیر می کند. مثلا از حق مالکیت فردی در اسلام نتیجه می گیرد که سازمان اقتصادی جامعه باید همان سرمایه داری و سرمایه محوری باشد. یا می گوید هر کس مال مشروعی را به دست آورد، می تواند سوای از اوضاع جامعه به هر شکل مشروعی آن را هزینه کند و هر سطحی از تجمل را به نمایش گذارد.

اسلام آمریکایی اسلامی است که یا در برابر آمریکا ساکت است و اجازه می دهد که او به جنایات خود ادامه دهد و یا با آن همراه است. اسلام آمریکایی اسلامی است که به شما می آموزد باید به منافع خود ، خانواده، دوستان، همشهری ها و هم میهنانتان باندیشید و فکر دفاع از مظلوم و مبارزه با مستکبر و ظالم را از ذهنتان بیرون کنید. اسلام آمریکایی می پذیرد که جامعه به فرادستان و فرودستان تقسیم می شود و رنج فرودستان در اثر ناتوانی آنان و یا میراث پدرانشان است. در اسلام آمریکایی عدالت یعنی نگهبانی از سرمایه و مراقبت از توضیع سرمایه بر اساس عمل به قوانین جامعه سرمایه داری. در دنیای سرمایه داری افراد فرودست می توانند با رعایت قواعد بازی از طبقه فرودستان به فرادستان هجرت کنند اما هرگز اجازه نخواهند داشت که این نظام دو طبقه ای را از میان بردارند.

نکته  حائز اهمیت دیگر، ابزاری است که مستکبران برای تولید اسلام آمریکایی از آن بهره می برند. اسلام آمریکایی هنگامی زاده می شود که شما به اسلام به عنوان یک معنای کاملا عقلی و به هر شکل قابل انعطاف نگاه کنید. در حالی که اسلام دینی است که دارای تاریخ است. مفاهیمی که داری تاریخ اند را نمی توان به هر شکل تفسیر نمود. بلکه در تفسیر مفاهیم تاریخی رجوع به تاریخ آنان الزامی است. اسلام یک دین دارای تاریخ است. پیامبری و امامانی دارد که کلام و سنت آنان در اختیار ماست. اما مستکبران برای آنکه بتوانند اسلام مورد نظر خود را شکل دهند اقدام به حذف تاریخ و تفسیر به رای شریعت می کنند. در اینجاست که خمینی کبیر مفهوم دیگری را به عرصه سیاسی-دینی جامعه ما معرفی می نماید. امام راحل در برابر این حربه مستکبران از مفهوم "اسلام منهای روحانیت" استفاده نمود. اسلام منهای روحانیت اشاره به نظر یک صنف ندارد، چه آنکه بسیاری از روحانیون نیز می توانند معتقد به اسلام آمریکایی بوده یا در شکل دهی آن جیره خوار مستکبران باشند. اما منظور حضرت روح الله از روحانیت روشی است که روحانیون واقعی برای استخراج، فهم و تفسیر دین بر می گزینند. روشی که در آن صادقانه با رجوع به تاریخ متقن دین و با نگاه به سیره عملی اولیاء دینی، اسلام تفسیر می شود. اسلام منهای روحانیت یعنی اسلام منهای روش درست تفسیر و فهم دین حتی اگر یک روحانی که لباس بزرگان دینی را بر تن کرده است آن را انجام دهد.


۱ نظر ۲۹ دی ۹۷ ، ۱۹:۱۰
زندانی زندانی

انقلاب اسلامی به صورت مشخص بر سه اصل اساسی بنا گذاشته شده است که اگر از هر یک از این سه اصل عدول نماید، حقیقتش دچار خدشه می گردد.

اصل اول اسلام با قرائت تمدنی است. این قرائت از اسلام در برابر اسلام فردی قرار می گیرد. اسلام فردی، اسلامی است که می پندارد موضوع اصلی احکام و شرایع اسلامی "فرد" است و اگر هم به مسائل اجتماعی می پردازد از دریچه فهم فردی و الزامات انجام تکالیف فردی به عرصه اجتماع ورود می کند. در این نگاه هر فرد مسلمان مکلف است که به امور فردی خود عمل نماید. این امور فردی گاهی با امور اجتماعی نیز تزاحم پیدا می کند که فرد مسلمان از جهت انجام تکلیف فردی خود لازم است که در امور اجتماعی نیز حضور پیدا کند. مثلا فرد مکلف است که نماز بخواند تا به رستگاری برسد. اما اگر می خواهد نمازش بهتر و کامل تر باشد باید در نماز جماعت شرکت کند. اگر می خواهد رستگار شود باید امر به معروف و نهی از منکر بنماید. اگر می خواهد رستگار شود باید به حج برود و اگر می خواهد رستگار شود باید خمس و زکات بپردازد. یعنی در همه امور اجتماعی در جهت کسب رستگاری فردی حضور پیدا می کند. اما در مقابل نگاه تمدنی به اسلام، اصولا تعریف متفاوتی از دین را به شما ارائه می دهد. اسلام تمدنی به شما می آموزد که اساس بعثت انبیاء تربیت جامعه بشری و نه افراد بشر بوده است. در واقع داستان دین اینگونه عنوان می شود که خداوند انسان را خلق نمود و از او خواست تا به صورت اجتماعی به توحید و حکومت توحیدی اراده کند. از این رو پیامبران را مبعوث کرد و ماموریت آنان را نه نجات افراد که نجات اقوام نامید. در قرآن کریم نیز خداوند انبیاء را با قوم آنان نام می برد و تصریح دارد که برای هر قومی پیامبری را مبعوث نموده است. پیامبران هیچگاه به ایمان آوردن عده ای از جامعه کفایت نمی کرده اند و همواره در پی هدایت قوم بوده اند. لذا هدف انبیاء و دستگاه الهی از ابتدای خلقت آدم علیه السلام هدایت اجتماعی انسان ها بوده است. این بدان معنی است که خداوند اراده کرده است انسان ها بر اساس یک انتخاب اجتماعی به حاکمیت توحید سر گذارند. این معنی مردم سالاری در ساختار دین و اسلام است؛ «حرکت مردمی بر اساس آگاهی و انتخاب به سوی تحقق حاکمیت توحیدی». در این نگاه فرد مکلف است در راستای ایفای وظایف اجتماعی خود به انجام امور فردی نیز همت گمارد. از این رو و بر اساس اراده الهی برنامه ویژه تمامی صالحان در طول تاریخ، تلاش برای تحقق حکومت مهدی موعود بوده است. چرا که خداوند همواره به صالحان وعده داده است که این هدف به طور قطع به دست مهدی موعود محقق می گردد. لذا تمامی تلاش های صالحان پیش از ظهور مهدی موعود همه قسمت های پازلی هستند که در جهت تحقق ظهور آن بزرگوار انجام می گرفته اند. مانند ماموریت های خردی که در جهت تحقق یک هدف کلان انجام می گیرد. در یادداشتی با نام اصول مبارزه صالحان توضیحاتی در  رابطه با اصل اول یعنی اسلام تمدنی ارائه شده است. متاسفانه یکی از چالش های مراکز علمی اسلامی و به خصوص شیعی غفلت از معنای اسلام تمدنی و پرداختن به اسلام فردی است.

اصل دوم ظلم ستیزی است. انقلاب اسلامی اصالتاً یک حرکت ظلم ستیزانه است و تا زمانی که ظلم از هر نوع باقی باشد انقلاب اسلامی نیز تداوم خواهد داشت و به ماموریت خود عمل خواهد کرد. برخی بر این باورند که انقلاب اسلامی پس از تشکیل جمهوری اسلامی ایران به پایان رسیده است اما باید دانست جمهوری اسلامی ایران محصول ظلم ستیزی انقلاب اسلامی در چارچوب جغرافیای ایران است و نباید آن را جایگزین انقلاب اسلامی پنداشت. جمهوری اسلامی ایران در امتداد انقلاب اسلامی شکل گرفت و ماموریت حمایت و تجهیز انقلاب را بر عهده دارد. جمهوری اسلامی علاوه بر این وظیفه، به صورت ذاتی وظیفه اداره جغرافیای ایران را نیز عهدار است. لکن نباید به واسطه تحقق اداره جغرافیای ایران از وظیفه اولیه خود غفلت بورزد. جمهوری اسلامی ایران حاصل همت مجاهدان و خون شهدای انقلاب اسلامی است و به بیان دیگر انقلاب اسلامی حق آزادگی بر گردن جمهوری اسلامی ایران دارد. جمهوری اسلامی ایران و جغرافیای سیاسی و اجتماعی ایران استقلال و آزادی خود را مدیون و بدهکار انقلاب اسلامی است. در واقع این انقلاب اسلامی بود که با دستان خالی از امکانات دنیوی و دستانی پر از اراده های الهی  جغرافیای سیاسی اجتماعی ایران را از چنگال استکبار و ظلم رهانید و عقلا و اخلاقا جمهوری اسلامی ایران وظیفه دارد تا انقلاب اسلامی را در ادامه مسیر ظلم ستیزی خود یاری رساند. این ظلم ستیزی هیچ گونه چهارچوبی نمی پذیرد. در واقع حتی اگر یک ملحد بر ملحدی دیگر ظلم بورزد انقلاب اسلامی وظیفه خود می داند که به یاری مستضعف بپردازد. نمونه هایی از این دست در تاریخ انقلاب اسلامی موجود است.

اصل سوم مردمی بودن است. انقلاب اسلامی یک حرکت اساسا مردمی است و بواسطه خواست و اراده ی مردم شکل گرفته است. در واقع انقلاب اسلامی حاصل بیداری و اراده عده ای از مردم ایران است که به رهبری خمینی کبیر بر علیه ظلم و استکبار و کفر به پا خواستند. اقدام مومنانه مردم تحت رهبری خمینی کبیر بر محور اندیشه دینی "اسلام تمدنی" باعث شکل گیری و بروز انقلاب اسلامی شد. انقلاب با تکیه بر همین سرمایه گرانبها در چالش های گوناگون ایستادگی نمود و سربلند بیرون آمد. اراده مومنانه مجاهدان انقلاب اسلامی که با از خود گذشتگی همراه بود، آنچنان اثری داشت که جهان و جهانخواران را به حیرت آورد و آنان برای مقابله با آن چاره ای جز توصل به یک کنش فرهنگی متقابل نداشتند. از این رو با هدف از میان بردن این اراده مومنانه و یا حداقل با امید محدود کردن آن در نسل های بعدی ایران، تلاش کردند تا بواسطه تهاجم و ناتوی فرهنگی این انگیزه و اراده مومنانه را مورد خدشه قرار دهند. در واقع دشمنان به خوبی تشخیص دادند که موتور محرک انقلاب اسلامی انگیزه و اراده مومنانه مردمی است که با توسل به اسلام تمدنی و ماحصل آن یعنی ولایت مطلقه فقیه بر سر ستیز با ظلم و استکبار پیمان بسته اند.

 این سه یعنی اراده مومنانه مردم انقلابی و رهبری اندیشه اسلام تمدنی و هدف گذاری ظلم ستیزی در مقیاس جهانی -که همان معنای استکبار را تبیین می کند- باعث شکلگیری پدیده ای به نام انقلاب اسلامی شد. هر یک از این سه اصل اگر از انقلاب اسلامی کاسته شود، انقلاب اسلامی دیگر آن معنا و اثر شناخته شده را نخواهد  داشت. این سه در کنار هم کیمیای اثر بخشی هستند که هرگز به واسطه قدرت های مادی محو و مذمحل نمی گردد.

 


۰ نظر ۱۲ دی ۹۷ ، ۱۵:۰۷
زندانی زندانی