افکار یک زندانی

« الدنیا سجن المومن »

افکار یک زندانی

« الدنیا سجن المومن »

افکار یک زندانی

امام صادق (علیه السلام):
«بنویس و علمت را در میان دوستانت منتشر ساز و چون مرگت رسید آن ها را به پسرانت میراث ده زیرا برای مردم زمان فتنه و آشوب میرسد که آن هنگام جز با کتاب انس نگیرند.»
اصول کافی، باب فضیلت نوشتن، حدیث یازدهم.

۱۴ مطلب با موضوع «یاداشت های سینمایی» ثبت شده است

من برای نگاشتن نقد بر رخ دیوانه مردد بودم. این تردید از سالن سینما شروع شد. نمی دانستم که بنویسم یا نه. علت تردید من تلاشی بود که در فیلم دیده میشد. در سینمای خاله بازی ما این چنین تلاش هایی ستودنی است. حداقل از فیلم بر می آید که کارگردان و تهیه کننده برای کار خودشان ارزش قائل بوده و تلاششان را برای ارائه ی یک اثر خوب بکارگرفته اند و البته این تلاش در جشواره جواب خودش را گرفت.

اما فیلم . این فیلم بر پایه ی مسئله ی بسیار مهم تعلیق در سینما بنا گذاشته شده است. اصولا ایجاد تعلیق های واقعی بسیار دشوار است. نه تنها در سینما ی ما که همیشه تعلیق هایش تبدیل به داستان های لو رفته ی کسالت بار می شود بلکه در سینمای پر قوت جهانی نیز ایجاد یک تعلیق تمام عیار کار دشواری است و هر چه بیشتر پیش می رویم و تماشاگران حرفه ای تر و باهوش تر می شوند این کار سخت تر و سخت تر می شود.

داستان رخ دیوانه جذاب و گیرا شروع می شود اما با افتادن در اپیزود بندی ها، داستان لو می رود. این مسئله برای خود من در سینما اتفاق افتاد. من با فیلم همراه بودم تا آنجا که اپیزود بندی ها جدی شد . وقتی فیلم شما را به عقب و جلو می برد و روال داستانی معمولش را از دست می دهد، شما می فهمید که حقه ای در کار است. و راحتترین کار این است که بعید ترین حالت داستان را بیابید تا بتوانید آخر قصه را بخوانید.

علت این اپیزود بند آن است که ما  با یک سینمای تجربی طرفیم و نه یک سینمای علمی از سر آگاهی. تعلیق در سینما شاید یکی از شگفت انگیز ترین و جادویی ترین تأثیرات فیلم باشد. اما نباید فراموش کرد که تعلیق نیز جزئی از فیلم است و نباید سوار بر فیلم و قصه شود. مشکل رخ دیوانه همین جاست. سازندگان فیلم از هول حلیم داخل دیگ افتاده اند. جذابیت تعلیق و امکان تعلیق داستان، آن ها را فریب داده و کار از دستشان خارج شده است. وقتی شما پی در پی دچار تعلیق می شوید دیگر حس باور پذیریتان از دست می رود. باور پذیر بودن بی شک یکی از اصلی ترین اصول هر فیلم خوب است. این اتفاق به طور خاص در اپیزود آخر کاملا مشهود است . حتی ساده ترین مخاطب هم دیگر می داند که فیلمساز قصد دارد دوباره قصه را بچرخاند. شاید نتواند حدس بزند که چگونه اما خود آگاه در انتظار تعلیق است و در انتظار تعلیق بودن،‌ماهیت تعلیق را از بین می برد و بی شک لطف تعلیق در غافلگیری آن است.

فیلمساز برای آنکه بتواند تعلیق های متعددی در داستان ایجاد کند، دست به اپیزود بندی زده است و هر بار قصه را به گونه ای دیگر روایت می کند. و این خود باعث می شود که داستان لو برود و بیننده نسبت حقه ی فیلم به خودآگاهی برسد.

نکته ی دیگر که به فیلم آسیب می زند این است که حرف های دروغین شخصیت های فیلم به نمایش در می آید. شما شاید باور کنید که این شخصیت دروغ می گوید اما انتظار ندارید کارگردان نیز به شما دروغ بگوید. این مضحکانه ترین و انزجار بر انگیز ترین نوع ایجاد تعلیق است که مستوجب ناسزای مخاطب می گردد. مثلا آنجا که پیروز می خواهد به دروغ به دیگران بگوید که صبح در محل وقوع قتل  پلیس را دیده است، فیلم ماشین های پلیس را به ما نشان می دهد. این مسئله را، هم می توان بر نقص قصه بار کرد و هم بر منزجر ترین نوع ایجاد تعلیق یعنی دروغ گویی به مخاطب از سوی فیلمساز.

بهتر این بود که روند گیرای فیلم ادامه می یافت و بدون اپیزود بندی و با تکیه بر یک یا حداکثر دو تعلیق داستان فیلم ادامه می یافت و فیلم پس از اوج خود، به تکمیل قصه و پایان خود می پرداخت.کاملا مشهود است کارگردان دلش نیامده  بازی با مخاطب را رها سازد و فیلم را در یک شیب منطقی به پایان ببرد. و از این رو فیلم با پایانی سرسری و تعلیق گرا ، به پایان می رسد.

با همه این اوصاف باز هم تماشای رخ دیوانه در سینمای ایران امید بخش و خوشایند است. ما در سینمای ایران همواره درگیر اصول اولیه میشویم و کارمان به بحث برسر تعلیق و این حرف ها نمی رسد. امیدوارم بازی های خوب رخ دیوانه  با روایتی سلیس تر در آثار بعدی فیلمساز، ما را به آینده ی سینمای ایران امیدوارتر سازد.


۰ نظر ۰۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۱۳
زندانی زندانی

گاهی اوقات تقارن بعضی وقایع با برخی دیگر، بهانه ای می شود برای گفتن حرف هایی که نمی دانی چگونه آغازشان کنی.

شروع دوباره ی جشواره ی فیلم فجر با تماشای بهترین فیلم جشواره در سال گذشته این بهانه را به من داد تا با شما درباره ی این فیلم سخن بگویم .

فیلم آذر، شهدخت، پرویز و دیگران بهترین فیلم دوره ی قبل جشواره شناخته شد و سیمرغ بلورین بهترین فیلم را به دست آورد و همین جایزه باعث شد که من در آخرین شانس برای تماشای این فیلم بعد از جشواره و اکران عمومی، فیلم را از طریق شبکه ی خانگی تهیه نمایم و با علاقه به بهترین اثر جشواره ی فیلم کشور چشم بدوزم.

از ابتدا خیالتان را راحت کنم که انتظار بی جایی از سینمای ایران داشتم. شاید دیدن بعضی فیلم های مناسب در هر سه چهار سال یک بار، باعث این انتظار شده بود و شاید من حساب بی جایی بر روی جایزه های جشواره ی فجر باز نموده بودم.

فیلم آنقدر یک نواخت بود که من پس از چند روز تماشای فیلم همچنان به نیت کارگردان  پی نبرده ام. اصولا اگر شما به من بگویید که نقطه ی اوج فیلم کجا بود واقعا نمی دانم که چه بگویم.  گویی فیلم یک برش بی هدف از چند روز زندگی یک خانواده بود، همراه با درگیری های ذهنی کهنه شده افکار فیلم نامه نویس و کارگردان. شاید تنها پیامی که از این داستان بدست می آید، نقد هایی فکاهی به گیاه خواری باشد که آن هم با نیک پنداشتن خطاپذیر بودن بنی بشر همراه است.

حتی برخی تلاش های فیلم برای به نمایش گذاشتن صحنه های فکاهی نیز آن چنان بی مایه است که با تلاش فراوان می توان از آن لذت برد.

اوج تعلیق در این فیلم -آنجا که داستان از اختلاف زناشویی زوج هنرپیشه به جدایی فرزندشان و دلیل این جدایی می پردازد- آنچنان  بی مایه است که به جای ایجاد تحیر در  تماشاگر به مانند عبور از یک سرعت گیر با سرعت پایین می ماند.

باز با همه ی این سخنان بهتر بود که دلایل اعطای سیمرغ به این فیلم و فیلم نامه اش را ضمینه ی نسخه ی عرضه شده در بازار می کردند تا حداقل گمانه ی سیاسی بود از تارک جشواره پاک می شد.

به هر حال تماشای این فیلم باز هم یاد آور حال بد سینمای ایران بود. سینمایی که مشکل عمده ی آن نداشتن آرمان و درد است و از این رو هیچ فیلمنامه ی مناسبی خلق نمی گردد تا نتیجه ی آن تولید فیلم هایی فاخر و گیرا باشد. و بی شک تا زمانی که فیلمنامه نویسان و کارگردانان ما از سر سیری و نگاه شغل مآبانه فیلم بسازند حال سینما خوب نخواهد شد "از آنکه خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست بلکه صد چندان بر زشتی آن ها می افزاید."

۰ نظر ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۱۸
زندانی زندانی

دیشب به دیدن فیلم شیار 143 رفته بودم. بعد از فیلم با خود اندیشیدم که نظرم را راجع به فیلم بگویم اما منصرف شدم. تا اینکه امروز نقد و نظرهای گوناگون را درباره ی فیلم خواندم و از آنجا که شدیدا دچار خود انتقادی هستم لازم می بینم که سکوتم را بشکنم.

ما نمی توانیم از این حقیقت فرار کنیم که فیلم سازی یک تکنیک است و قواعد خودش را دارد.قواعدی که برآمده از روانشناسی ذهن انسان ها است. و رعایت این قواعد توسط کارگردانان بزرگ جهان بود که  توانستند سینما را در طول مدت کوتاه به وجود آمدنش به تأثیر گذار ترین رسانه ی حال حاظر جهان تبدیل کند.

پس هر کس که بخواهد حرفش را باسینما بزند باید به این قواعد مسلط باشد تا بتواند آن چنان تأثیر شگفتی را به دست آورد.

شیار143 فیلمی با یک سکانس تأثیر گذار بود. من فکر می کنم که اگر سکانس آخر فیلم را در جشواره ی فیلم 100 ثانیه به نمایش می گذاشتند دقیقا همان تأثیری را داشت که تماشای دو ساعته ی فیلم بر مخاطبان داشته است.

تأثیر گذاری سکان آخر هم به خاطر کیفیت بالای آن نیست بلکه بیشتر باز می گردد به ایده ی مناسبی که انتخاب شده است . اینکه مردمان ما و بخصوص رزمندگان و مادران شهدا با این اثر ارتباط عاطفی برقرار کردند یک امر طبیعی است. در واقع تماشای شیار143 برای آن ها بهانه ای برای خاطره بازی عمیق در فضای تاریک و طلسم گونه  ی سینما بوده است. من هم در سکانس آخر حسابی گریستم اما خودم هم می دانم علت گریستم چه بوده است . من هم با شهدای گمنام خاطره داشته ام و این رمز موفقیت فیلم از نگاه تماشاگران است . چرا که بیشتر مردمان ما ارتباط عمیقی با شهدا دارند.

نکته دقیقا همین جاست . ما در سینمای جهان فیلم هایی را از فرهنگ های بیگانه تماشا می کنیم که اندک آشنایی با فرهنگ و تمدن آن سرزمین نداریم اما عمیقا با فیلم ارتباط برقرار کرده، دیالوگ ها و سکانس های آن را تا آخر عمر به خاطر می آوریم و در گنجینه ی نوستالوژی های ذهنمان حفظشان می کنیم. و این دقیقا هنر سینماست. حالا به نظر شما اگر فیلم شیار 143 را برای مردمانی به نمایش بگذارند که چنین خاطراتی را نداشته اند آیا فیلم همچنان تأثیر خود را حفظ خواهد کرد؟

من هم از اینکه فیلمی درباره ی مادران شهدا ساخته شده است خوشحالم (و ناراحتم که چرا سینمای حرفه ای ما در طول این 35 سال از این موضوع غفلت داشته است) همچنین خوشحالم که برای یک بار هم که شده سینماگران ما در تالار محل برگزاری جشواره ی فیلم فجر به احترام مادران شهدا به پا خاستند و چه از سر رضایت و یا اجبار ارادت خود را به این سرمایه های عظیم کشور نشان دادند. اما هرگز نمی توانم بگویم شیار 143 یک فیلم عالی تمام عیار و یا حتی دارای بازی هایی خیره کننده است. این را نمی توانم بگویم چون این چنین نیست . تکلیف قواعد سینما روشن است . ما نیز تا امروز روز قواعدی صحیح تر و منطقی تر از قواعد حاکم بر سینمای جهان برای ساخت یک فیلم اختراع نکرده ایم .

پس اگر ادعای فیلم سازی داریم نباید از اینکه می شنویم فیلمی که در چهارچوب علایق دینی و اعتقادی ما ساخته شده، دچار ضعف های فاحش تکنیکی است به خشم بیاییم و منتقدان را به هر چه از سر نادانیمان بر می خیزد متهم سازیم.

مسئله را باید با یادگیری و تمرین و تلاش و مجاهد رفع نمود و نه با داد و فریاد و دشنام. پس برای فیلم سازان متعهدمان علم روز افزون سینما و برای دانایان این عرصه تعهد آرزو می کنم تا شاید حال سینمای ما بهتر و بهتر و بهتر شود.

۰ نظر ۱۹ آذر ۹۳ ، ۱۳:۲۹
زندانی زندانی

چند روز پیش بعد از فراز و نشیب های فراوان و در لابه لای گرفتاری های روزمره فرصتی شد تا به همراهی دوستی مهربان برای دیدن "آخرین فیلم ابراهیم حاتمی کیا در سینمای ایران" به سینما بروم.

در هنگام دیدن فیلم دلم برای وطنم ، برای برادران مجاهدم و برای مردم میهنم می سوخت و گاه اندوه این غربت گلویم را می فشرد و می خواست که از چشمانم جاری شود.

اما بیرون از سینما ذهنم به کار افتاد و سعی نمودم که در آن سوی احساسم به تماشای اندیشه ی فیلم ساز بپردازم.

بر خلاف آنچه بسیاری می پندارند من هیچ گونه تحولی در کارگردان این اثر مشاهده نکردم . در واقع او همان است که خودش می گوید . یک فیلم ساز فقط همین . یک فیلم ساز که از تاثیر وقایع روزگارش متاثر می شود و دست به ساخت یک اثر هنری می زند.

او گویی در این آخرین اثرش هنوز هم دچار دوگانگی است . از یک سوی یاران و مردانی را می ستاید که در گذشته های دور با آنان زیسته است و از سوی دیگر دچار تدبیر و امید امروز روزگار خویش است .

اصغر وصالی به عنوان یک دوست تندرو که در راه انقلاب هیچ چیزی برایش اهمیتی ندارد در کنار مصطفی چمران به عنوان یک دوست عاقل که در تمام صحنه های فیلم در اندیشه حفظ جان مردم است رخ می نمایند.

شاید اگر فیلم درباره ی یک واقعه ی تاریخی با پایانی مشخص ساخته نمی شد و فیلمساز این اجازه را داشت که مانند بسیاری از وقایع که بر اساس روند تاریخی خود ساخته نشده است ، پایان داستان را خود می نوشت ، کفه ی ترازوی فیلم ، به سوی اصغر وصالی همو که نماد سربازی از سربازان خمینی است تمام نمی شد.

پیش از آنکه مرا متهم به بدبینی کنید به یاد بیاورید که من در حالی این یاداشت را می نویسم که بسیاری از همسنگرانم در این اندیشه به سر می برند که بلبل عاشقشان به آغوش خانه بازگشته است و نگارنده سعی در ایجاد موازنه در ذهن مخاطبان را دارد.

اما اگر حرف آخر را بخواهید به شما خواهم گفت که هنرمندان متعهد ما باید میان ادراک روشنفکر مآبانه ی خود و آرمان های انقلاب یک انتخاب داشته باشند. اصغر وصالی  را همراه با تدبیر و امید در یک فیلم نمی توان ستود. و در واقع آنچنان که گفته اند ، دو پادشاه در یک اقلیم نمی گنجند باید گفت دو قهرمان نیز نه در یک اندیشه و نه در یک فیلم نمی گنجند.

در پایان برای فیلمسازان متعهد کشورم یک انتخاب دشوار آرزو می کنم و برای امت حزب الله هنرمندانی متعهد که انتخابشان را کرده باشند.

پی نوشت :به علت بیات شدن موضوع قصد نگاشتن این مطلب را نداشتم اما به درخواست یک مخاطب همیشگی این مطلب نگاشته شد.

۰ نظر ۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۰۴
زندانی زندانی