تزویر
تا آن دم که مردمان خفته باشند، ابلیس به تازیانه ی کفر و طاغوت بر تن آنان خواهد نواخت و در بند بردگی و اسارت، چپاولشان خواهد نمود. آنان را دچار اوهام باتلاق گونه می کند تا مبادا روشنای بیداری بر صورتشان پاشیده شود و آنان چشم باز کنند.
اما از روزی که پیرمراد ما باران روشنایی را بر سر امت خویش سرازیر نمود، ابلیس شلاق خویش را به گوشهای افکند و لباس تزویر بر تن نمود. تزویر ؛ همان بلای خانمان سوزی که دست دوستی با اهرمنان دراز می کند و مردمان را به خرقه ی خویش می فریبد.
آه و صد آه از تزویر که با تاریخ آدمیان چه کرده است. تزویر یعنی یاد کردن از پیرمراد و لالایی خواندن برای مردمانی که دیگر زیر بار تازیانه های ابلیس، بندگی نمی کنند. تزویر یعنی دست در دست اهریمن دم از جنگ با پلیدی ها زدن، تزویر یعنی می توان هم شرور بود و هم زیبا، تزویر یعنی آن که شهید یگانه ی تاریخ -که داستان گلویش کمر مادر پاکی ها را شکست- سر آشتی با بوزینه های حرام لقمه ی تا ابد نگون بخت داشته است. تزویر حتی نماد ایستادگی را نیز در دورنگی و ریای خوش شریک می پندارد. تزویر یعنی همان دوستی که جام زهر در پیاله میریزد. تزویر یعنی همان ... .
برای رهایی از تزویر باید چشم بند بر دیدگان نهاد و خوب به صداها گوش داد تا صوت اهریمنی ابلیس در رنگارنگ خرقه ها پنهان نماند.
بگذار تا شیطان بخت خویش را به تزویر این مردمان بیازماید؛ اما ما دل به آن آیات بسته ایم که زمین را میراث فرزندان ایستادگی می داند. و چه صبح نزدیک است ... .