افکار یک زندانی

« الدنیا سجن المومن »

افکار یک زندانی

« الدنیا سجن المومن »

افکار یک زندانی

امام صادق (علیه السلام):
«بنویس و علمت را در میان دوستانت منتشر ساز و چون مرگت رسید آن ها را به پسرانت میراث ده زیرا برای مردم زمان فتنه و آشوب میرسد که آن هنگام جز با کتاب انس نگیرند.»
اصول کافی، باب فضیلت نوشتن، حدیث یازدهم.

ما و پدیده ای به نام طب اسلامی

سه شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۵، ۰۷:۵۹ ق.ظ

با ظهور مدرنیته در اواسط دوران قاجار در ایران، روشنفکرانی سر بر آوردند که به تقلید از جوامع تجربه گرای غربی، علم را تنها به حوزه ی علوم تجربه پذیر منحصر می دانستند و در یک تکبر جاهلانه هر آن چیزی را که از منظرشان خرافه می آمد انکار می نمودند. در نگاه این مقلدان تازه به دوران رسیده دین نیز مبنایی در تجربه نداشت و جاهلانه می نمود. بعد تر که حلوای غرب زدگی از دهان افتاد و جامعه تجربه ی بیشتری کسب نمود، پدیده ای به نام دین علمی رخ نمود. حالا دنباله های همان نسل اول از مقلدین تمدن غربی به دلایل گوناگون دیگر نمی توانستند قائل به نفی دین باشند، دینی را ارائه می نمودند که با اصول مسلم علوم تجربی مغایرتی نداشت. از اینجا بود که برخی با آیات قرآن نظریات ابطال پذیر علوم تجربی را به اثبات می رساندند. دیری نپایید که برخی از این نظریات از سوی جاعلانشان به ورطه ی بطلان کشیده شد و آقایان ماندند، با تفاسیری از قرآن که نمی دانستند، چگونه از زیر بار خجلتش خارج شوند. گرچه طمطراق آن علم دینی در هم شکسته شد اما همچنان با سلطنت مدرنیته که علم تجربی را خدای خود می داند، شبهاتی از این دست باقی است. هنوز هم گاهی برخی متخصصین در علوم تجربی مانند آقایان مهندسین یا پزشکان، احساس می کنند که تکبر علمی موجود در حوزه ی فنی خود را می توانند به حوزه ی دین و اندیشه نیز گسترش دهند. این گونه شبهات دیگر برای مبلغین سوالات نخ نمایی است که بارها به آن پاسخ داده شده است.

اما امروز داستان وارونه شده است. تا دیروز وقتی مهندسین و پزشکان آیه ای از قرآن می خوانند که پای خود را به دین باز کنند، مبلغین پاسخ می دادند که این کار شیوه ی اجتهاد می طلبد. مگر می شود فقط با یک آیه دین را تعریف نمود. مگر می شود احادیث را ندید. و مگر می شود قواعد عقلی مسلم در علم اصول را به کار نبست و به فتوای دینی دست یافت. اما امروز وقتی سخن از طب اسلامی می شود و کسی سوال می کند که مبلغین را چه کار به کرسی طبابت، پاسخ می شنود که: «کلوا من الطیبات واعملوا صالحا». و دیگر کسی سخن از اجتهاد و تخصص نمی زند. دیگر دین یک مجموعه ی به هم پیوسته نیست که نتوان با یک آیه آن را تفسیر نمود. دیگر کسی سر بر نمی آورد که: "ببین عزیز جان ما در سیر تاریخ اسلام با پدیده ای رو به رو بودیم به نام جعل حدیث، پس شما نمی توانی هر روایتی را مستمک قرار دهی، این کار نیاز به تخصص در علم رجال دارد." نه دیگر اینگونه نیست، می شود از هر کتابی، هر روایتی را که در باب غذا و طب است بیابید و از آن یک قاعده ی طبی در آورید.

در گذشته اگر عالمان علوم تجربی پا در کفش عالمان دینی می نمودند، امروز این مبلغین اند که پا در کفش علوم تجربی نموده اند. همانگونه که نمی شد بدون آگاهی از منابع دینی و با یک نگاه جامع، به دین ورود پیدا کرد، امروز هم نمی شود بدون آگاهی از ساختار بدن آدمی و مطالعه ی منابع گوناگون طبی و آزمایشات پی در پی دست به طبابت برد.

ماجرا از آن جایی شروع می شود که برخی قائل به جامعیت دین به معنای ورود دین به همه ی حوزه ها می شوند. در اینجا دو نظر وجود دارد. نظر اول این است که دین عهده دار مسئله ی هدایت بشر است و از این باب با ارائه ی اصول کلی زندگی انسان، جامعیت دین بر زندگانی بشر حاکم می شود. لکن این بدان معنا نیست که وظیفه ی تلاش از دوش انسان برداشته شده است و دیگر نیازی نیست که متخصصین علوم گوناگون با همت بلند در تلاش برای کشف قواعد طبیعت و تکمیل علوم گوناگون باشد. اما در مقابل برخی دیگر قائل اند که همه چیز از آسمان آمده است. من جمله علم طب.

 بی شک ما تعداد قابل توجهی احادیث در باب تغذیه و طب در منابع دینی خود مشاهده می نماییم. اما آیا یک عالم دینی کار کشته که با همه ی این احادیث آشناست می تواند ریاست یک بیمارستان را برعهده بگیرد و بدون رخ دادن فاجعه ی انسانی از آن خارج شود؟ حتی اگر ما قائل به وجود طب اسلامی به صورت نقلی(یعنی قائل باشیم که همه چیز از آسمان به زمین گفته شده است و جایی برای تلاش عقل وجود ندارد) باشیم، باز هم داستان همان داستان اجتهاد است. احادیث به صورت یک مجموعه ی هماهنگ به دست ما نرسیده است، همچنان که در فقه اینگونه است. برخی آیات و روایات به صورت ظاهری با هم در تعارض اند و باید مجتهدی قابل، دست به اجتهاد ببرد و یک نظام هماهنگ را به جامعه ارائه بدهد.

آنچه امروز شاهد آنیم، که به زعم برخی آقایان رواج طب اسلامی و تغییر سبک زندگی مسلمانان است، چند روز دیگر موریانه ی دین مردم خواهد شد. امروز مبلغین از منابر مردم را به خوردن این و آن دعوت می کنند تا چنین و چنان شود و فردا روز را نمی بینند که اگر این رابطه ی علیت که بدون در نظر گرفتن شرایط  زمان و مکان از یک حدیث عنوان می نمایند، درد مردم را درمان نکرد یا از سوی دیگر دردی به دردهایشان افزود، آنگاه مردم اگر نپندارند که دین خدا به باطل فرمان می دهد، بی شک خواهند گفت که این مبلغان سر از کار دین خدا در نمی آورند و در آنجا که باید به فرمان عقل به تقلید از عالمان بپردازند نیز فرمان نخواهند برد.

و صد افسوس بر جامعه ای که اطبائش بر کرسی تجارت می نشینند و به جای درد درمان مردم، درد کسب مال التجاره دارند و مبلغینش به جای نشستن بر کرسی هدایت دینی، دست بر طبابت می برند. همین می شود که کسی از آن سوی کره ی خاکی، دینی جدید می تراشد و بر منبر رسانه می نشیند و خلایق را به سجده بر آن می خواند. این یک قاعده ی کلی است، اگر بخواهید بر کرسی کس دیگری بنشینید بی شک کسان دیگری هم بر کرسی شما خواهند نشست.

۹۵/۰۸/۱۸
زندانی زندانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">