تفاوت های دموکراسی و مردم سالاری دینی
در سال های پس از انقلاب در نگاه برخی اصطلاح مردم سالاری دینی مرادف با معنای دموکراسی در مغرب زمین پنداشته شده است. اما همچنان که حکیم فرزانه انقلاب بارها اشاره نموده اند، مردم سالاری دینی بر گرفته از سنت های اسلامی در سیره ی بزرگان دینی تشیع است.
اما مسئله اینجاست که آنچه در عمل اتفاق می افتد، حتی همان حکومت مردم بر مردم انسان محور بر آمده از ماده گرایی قرون اخیر دنیای غرب نیز نیست. آنچه امروز در جوامع غربی رخ می دهد پیاده سازی ایده ی صاحبان قدرت به گونه ای است که نارضایتی عمومی را به دنبال نداشته باشد. میان معنای حکومت مردم بر مردم، جلب رضایت عمومی و جلوگیری از شکل یافتن نارضایتی عمومی تفاوت های بسیاری است. حکومت مردم بر مردم یعنی الگوی اداره ی جامعه بر اساس نظر اکثریت مردمان شکل می یابد. و معنای آن ایده پردازی اکثریت جامعه است. جلب رضایت عمومی به معنای انجام ایده های عده ای صاحبان قدرت با کسب رضایت اکثریت مردم یک جامعه به وسیله امتیازات و مشوق های در نظر گرفته شده است. اما جلوگیری از شکل یافتن نارضایتی عمومی اعمال نظر صاحبان قدرت به گونه ای فریبکارانه است که جامعه دچار خودآگاهی نسبت به حقوق و زیان های خود نباشد. مهم ترین ابزار در این روش استفاده از فشار رسانه های عمومی و اعمال قوانین سختگیرانه در برابر به اصطلاح قانون شکنان است.
اما مردم سالاری دینی به معنای انتخاب آگاهانه و آزادانه مردم در سر نهادن بر دستورات شارع مقدس است. این ایده نه مردم را منبع حق و حقیقت می داند و نه در پی فریفتن ایشان برای استفاده از قدرت اجتماعی آنان است. اما ارزش انتخاب آنان را به رسمیت می شناسد. حق انتخاب داشتن و ارزشمندی انتخاب دو معنای متفاوت از یکدیگرند. اگر مردمان یک جامعه آگاهانه دست از حق بردارند، بی شک مقصرند و به وعید الهی گرفتار خواهند آمد؛ چرا که دستگاه الهی هیچگونه حقی را برای هیچ کسی در ظلم و تباهی به رسمیت نمی شناسد. اما عمل یک جامعه نیز از سر زور، ناآگاهی و یا فریب ارزشمند نخواهد بود. تمام تلاش دستگاه انبیاء از ابتدا تا کنون صرف آگاه نمودن جوامع شده است تا آنان از سر آگاهی و اختیار دست به انتخاب مسیر صحیح توحید بزنند.
خلاصه ی مطلب آن است که انسان ها می توانند انتخاب کنند اما باید حق و حقیقت را انتخاب کنند تا به رستگاری برسند. باید نه به معنای اجبار عملی بلکه به معنای اجبار نظری بر آمده از تفکر صحیح مبتنی بر حق است. خداوند هیچگاه مسیری که به تباهی جامعه بیانجامد را تایید نمی نماید. انسان ها می توانند به بهشت بروند یا به جهنم اما باید آگاهانه مسیر بهشت را انتخاب نمایند.
ارجاعات:
· افرادى گمان نکنند که امام بزرگوار ما، انتخابات را از فرهنگ غربى گرفت و آن را قاطى کرد با تفکر اسلامى و شریعت اسلامى؛ نه، اگر انتخابات و مردمسالارى و تکیهى به آراء مردم، جزو دین نمیبود و از شریعت اسلامى استفاده نمیشد، امام هیچ تقیدى نداشت؛ آن آدم صریح و قاطع، مطلب را بیان میکرد. این جزو دین است، لذا شریعت اسلامى چهارچوب است؛ در همهى قانونگذارىها و اجراها و عزلونصبها و رفتارهاى عمومى که تابع این نظم سیاسى و مدنى است، باید شریعت اسلامى رعایت بشود. و گردش کار در این نظام بهوسیلهى مردمسالارى است.(14/03/1393)
· مردمسالارىِ ما از دل اسلام جوشید. بارها عرض شده است که اینجور نیست که وقتی ما میگوییم مردمسالاری دینی، این به معنای یک ترکیب انضمامی بین مردمسالاری با یک مفهومی است و دین با یک مفهوم دیگری؛ این نیست. مردمسالاری ما از دین سرچشمه گرفته است، اسلام این راه را به ما نشان داده است، با هدایت اسلام است که ما به نظام جمهوری اسلامی رسیدیم.(14/06/1392)
· من متأسفم از این که خیلی از جوانهای ما از این شگردهائی که در دنیا، در آمریکا، در غرب، در اروپا، در زمینهی انتخابات به کار میبرند، که ظاهر دموکراسی دارد، اما باطن غیر دموکراسی دارد، خبر ندارند. کتابهای خوبی در این زمینه نوشته شده، خود غربیها نوشتهاند؛ اینها را بخوانند، این کتابها را ببینند؛ چگونگی انتخاب یک شهردار یا یک فرماندار در فلان ایالت آمریکا، بعد سناتور شدن، بعد رئیس جمهور شدن؛ هل داده شدن افراد به این عرصهها چگونه است، با چه شگردهائی انجام میگیرد.(30/04/1392)