افکار یک زندانی

« الدنیا سجن المومن »

افکار یک زندانی

« الدنیا سجن المومن »

افکار یک زندانی

امام صادق (علیه السلام):
«بنویس و علمت را در میان دوستانت منتشر ساز و چون مرگت رسید آن ها را به پسرانت میراث ده زیرا برای مردم زمان فتنه و آشوب میرسد که آن هنگام جز با کتاب انس نگیرند.»
اصول کافی، باب فضیلت نوشتن، حدیث یازدهم.

ما و آرمان های محقق نشده ی انقلاب

جمعه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۳۰ ب.ظ

امروز دقیقا 38 سال و 2 ماه و 23 روز از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد اما همگی به روشنی میدانیم که جامعه ی ما هنوز هم از درد شرم آور "استضعاف" رنج می برد. انقلابی که به فرموده ی خمینی کبیر انقلاب پا برهنه ها بود ، انقلابی که قرار بود تا بر چیدن ظلم و جور ادامه یابد هنوز هم شاهد درد و رنج مستضعفان است. این حقیقت که انقلاب، خدمات بی شماری نسبت به گذشته داشته غیر قابل انکار است، خدماتی که اصولا غیر قیاس با تمامی ادوار در تاریخ معاصر ماست، اما اکنون سوال از گذشته نیست، سوال این است که چرا انقلاب به برخی از آرمان ها و اهداف خود دست نیافته و آنچنان که شایسته بوده، به خواسته ی اولیه خود نزدیک نشده است.

با کمی کنکاش در تاریخ 38 سال گذشته در می یابیم که همواره سه عنصر اصلی در حرکت انقلاب تأثیر گذار بوده اند. این سه عنصر عبارتند از : ولایت فقیه، جامعه ی نخبگانی و آحاد مردم. با مرور آنچه در گذشته رخ داده، این نتیجه حاصل می شود که مشکل کار از جامعه ی نخبگانی کشور بوده است. دولت های ناکارآمدی که در سالیان گذشته شکل گرفته اند بهترین گواه بر این سخن هستند. دولت ها محل بروز و استقرار نخبگان جامعه می باشند. افرادی با صلاحیت های دانشی و مدیریتی که توانسته اند خود را در درون سازمان کشور بالا بکشند. شاید برخی به این استدلال خرده بگیرند که دولت ها نه بر اساس شایسته سالاری بلکه بر اثر روابط ناسالم شکل گرفته اند و نمی توان آنان را نماینده ی جامعه ی نخبگانی دانست. اما باید توجه داشت که چنین اتهامی به تمامی ساختار مدیریتی کشور قابل قبول نیست. هر چه در سلسله مراتب اداری خرد بشویم، تغییرات مدیریتی کاهش می یابد و تنها افراد در ساختار جا به جا می شوند. ما با تعداد فراوانی از مدیران مواجهیم که نمی توان تمامی آنان را به نداشتن صلاحیت متهم نمود.

اما دلیل این اتفاق چیست؟ چرا جامعه ی نخبگانی ما به درستی به وظایف خود عمل نکرده است؟ ریشه ی مسئله را باید در تاریخ بلند آدمیان جستجو نمود. این مشکل همان مشکلی است که امیرالمومنین پس از رحلت رسول الله و در دوران حکومت خویش بدان دچار بودند. اصل ماجرا این است که خداوند اراده نموده است که انسان ها با اختیار و همت خودشان به جامعه ی توحیدی دست یابند. اگر بنا بود که دولت و جامعه ی توحیدی مورد نظر دستگاه انبیاء، به واسطه ی اراده ی الهی و نمایندگان او-پیامبران و امامان- به تنهایی در زمین شکل گیرد، کار در همان زمان نوح علیه السلام و حتی شاید پیش از او به پایان رسیده بود. خداوند اراده نموده است که جامعه با دستگاه توحید همگام شود، سپس اندیشه های توحیدی را در خود ساری و جاری نماید و در اثر این جریان نخبگانی در جامعه ظهور کنند که حلقه ی وصلی باشند میان نمایندگان خدا در زمین و مردم. زمین باید با کارگزارانی صالحی آباد شود که از دل جامعه رشد یافته باشند. داستان های تلخ صدر اسلام و وقایع غم بار پس از رحلت رسول اکرم و واقعه ی جانگداز عاشورا و عدم قیام امامان شیعه پس از کربلا همگی به نبود نخبگان صالح باز می گردد. این سرّ همان سخنی است که امام صادق در جواب بزرگان قبائل می فرمود وقتی که آنان عرضه می داشتند که قیام کنید چرا که دل مردم با شماست و امام به آنان دستور می دادند که به درون تنور بروند و آنان استنکاف می کردند. این معنای جامعه ی 313 نفری از نخبگان است که کار ظهور به حضور و تربیت آنان پیوند خورده است.

اما چرا جامعه ی ما و به طور کلی جامعه ی شیعه تاکنون چنین نخبگانی را در درون خود پرورش نداده است؟ علت های گوناگونی برای این مسئله وجود دارد؛ مانند اینکه جامعه باید بخواهد که نخبگان توحیدی را در درون خود بپروراند، جامعه ای که هدفش رفاه طلبی باشد، اصولا دغدغه ی تربیت نخبگان صالح را نخواهد داشت. اما چرا جوامعی از تشیع که در دوره های گوناگون چنین دغدغه ای داشته اند باز هم از دست یابی به چنین نخبگانی ناکام مانده اند؟ علت مسئله شاید این باشد که فهم ما از نخبگان توحیدی فهم صحیحی نیست. تا زمانی که رویکرد مراکز علمی و دینی به تربیت انسان ها، رویکردی جدا از امر حکومت و فردی باشد ما هرگز به نخبگان تراز جامعه ی توحیدی دست نخواهیم یافت. ما نیاز به تربیت امام روح الله خمینی و جانشین فرزانه ی او در درون جامعه ی خود داریم. تا زمانی که عالمان، حضور در مسئله ی حکومت را از وظایف خود نمی دانند و در مسیر اصلاح ساختارهای حکومتی خود را آماده نمی سازند ما به نخبگانی که جامعه و جهان خود را توحیدی سازند نخواهیم رسید. تا زمانی که نخبگی تنها به مدارک و مدارج علمی و تحصیلی معنا می شود، جامعه ی ما قادر نخواهد بود که نخبگان و به تبع آن، دولتی در خور شأن آرمان هایش داشته باشد.

بی شک روزی خواهد رسید که اراده ی خدا در سلطنت کارگزاران توحیدی محقق خواهد شد. و نباید تردید داشت که بالاخره قبیله ای شکل خواهد گرفت که نخبگان حقیقی عالم را در درون خود بپروراند، اما ما می توانیم تصمیم بگیریم که در این دستگاه عظیم و تاریخ باشکوه سهیم باشیم. ما می توانیم این صلاحیت را کسب نماییم که آسمان به دست ما فردای زمین را رقم بزند. و این تصمیم بزرگ هر امتی است. بنی اسرائیل چنین فرصتی داشت و آن را وانهاد، مردمان یثرب در برهه ای از تاریخ چنین فرصتی را داشتند و نخواستند، مردمان کوفه از این افتخار روی گرداندند. این طبق را در طول تاریخ آدمیان در برابر اقوام گوناگون چرخانده اند و امروز چیدن میوه ی عمل صالحان را در برابر ما نهاده اند، باشد که تصمیم جمعی ما تمام تاریخ را روشن سازد.

۹۶/۰۲/۱۵
زندانی زندانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">