افکار یک زندانی

« الدنیا سجن المومن »

افکار یک زندانی

« الدنیا سجن المومن »

افکار یک زندانی

امام صادق (علیه السلام):
«بنویس و علمت را در میان دوستانت منتشر ساز و چون مرگت رسید آن ها را به پسرانت میراث ده زیرا برای مردم زمان فتنه و آشوب میرسد که آن هنگام جز با کتاب انس نگیرند.»
اصول کافی، باب فضیلت نوشتن، حدیث یازدهم.

عرفان زدگی مزمن جامعه متدینین

يكشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۷، ۰۱:۲۸ ب.ظ

چند سال پیش واعظ محترمی بر منبر رسول خدا نشسته بود و در لابلای وعظ خاطره ای از یک عارف خیاط نقل کرد. او گفت یک عارف خیاط در حال عبور بود که امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف را دید. بدون آنکه سخنی بگوید با انگشت به سینه اش اشاره کرد و سپس به آسمان بدین معنی که دلم برای خدا تنگ شده است و از کنار امام زمان عبور کرد. در واقع می خواست بگوید گاهی انسان باید با خود خدا مناجات کند و عرفا چنین بوده اند که از کنار امام زمان عبور می کردند تا به یاد خدا باشند.

چند سال پیش تر نیز یکی از عرفای به نام اصفهان در جلسه ای بیان نمود که یکی از مراحل نهایی عرفان عبور از حقیقت محمدیه است. بعد به کنایه گفت که اگر این سخن را بشنوند مرا تکفیر می کنند ولی توضیح داد که در مقاماتی از عرفان باید از حقیقت رسول اکرم نیز عبور کرد.

این دو مثال می تواند به ما کمک کند تا از وضعیت فکری حاکم بر جامعه ی متدین خود آگاه شویم. سال هاست که در کشور ما و در میان متدینین این تلقی وجود دارد که اوج دین داری در طی طریق عرفان و دست یابی به مقامات عرفانی نهفته شده است. جدای از صحت یا عدم صحت این مدعا، باید گفت که این اندیشه در سطوحی از جامعه با عوام زدگی در هم آمیخته و موجب شکل گیری عرفان زدگی مزمنی شده است که قطعا از مسیر معرفت اسلامی به دور است و ناشی از تقلید کور کورانه و خواهش های نفسانی است.

اما دو مثال بالا به ما کمک می کند تا دریابیم که این تلقی در باب اوج دین داری تا چه حد می تواند درست و صحیح باشد. ابتدا بگذارید منظورمان از دین داری را بجوییم. منظور از دین در اینجا به صورت مشخص  اسلام و آن هم اسلام شیعه دوازده امامی است. اسلام دینی است که رسول اکرم آن را برای مسلمانان شرح نمود. دو منبع اصلی برای پی بردن به اسلام شیعی وجود دارد. یکی قرآن و دیگری احادیث منقول از طریق پیامبر و جانشینان او. اگر عقل را هم از منابع دینی بدانیم، مورد وثوق بودن عقل نیز از طریق همین منابع به دست خواهد آمد. همچنین در جامعه شیعه و با استفاده از روایت بدست می آید که قرآن نیز باید بر اساس تفسیر ائمه شیعه مورد استفاده قرار گیرد. در واقع اگر بنا بود هر کس هر چه را از قرآن در می یابد بدان عمل کند دیگر نیازی به امامت امامان شیعه نبود. از آنجا که مخاطبان این نوشتار شیعیان دوازده امامی قرار داده شده اند، بحث در این مسئله از حوزه این نوشتار خارج است. حالا باید دید که طریق سعادت در قرآن و روایات برای شیعیان چه چیزی قرار داده شده است. به طور مثال اگر شما به زیارت نامه جامعه کبیره و یا کتاب مورد قبول عامه علمای شیعه مانند اصول کافی مراجعه کنید در میابید که بر اساس این اسناد تنها طریق سعادت برای شیعیان پیروی از مکتب امامان شیعه دانسته شده است. در میان کتب حدیث در بسیاری از موارد تمثیل های موجود در قرآن که موجب هدایت انسان می شود به امام علی علیه السلام یا امامان شیعه تفسیر شده است. جایگاهی که در زیارت جامعه کبیره برای امام در مکتب شیعه قرار داده شده است یک جایگاه تشریفاتی نیست که شما بتوانید از آن عبور کنید و به خدا برسید. بلکه در شیعه تنها طریق رسیدن به خدا خشوع و سر نهادن به آستان امام معصوم است. این همان انتخابی است که باید از سر عقل ، عبودیت و به دور از حسد انجام گیرد. این که ما بپذیریم رسیدن به خدا از طریق قبول ولایت علی و امامان بعد از او علیهم السلام  میسر است. اصل و اساس اندیشه شیعه پذیرفتن این تفکر است. و الا برخی دیگر از اقوام اسلامی نیز خاندان پیامبر را عزیز و بزرگ و دانشمند و محترم می شمارند. لکن شیعه یعنی اینکه اهل بیت را تنها طریق رسیدن به خدا بدانیم. و اطاعت آنان را اطاعت خدا بپنداریم و بدانیم اگر می خواهیم خدا را عبادت کنیم و رضای او را به دست بیاوریم باید اطاعت امام معصوم را کرده باشیم و رضایت او را بدست آورده باشیم. حال شما این اندیشه را بگذارید کنار آن سخنی که می گوید از کنار امام زمانت عبور کن، با او سخن نگو و با دست به سینه ات اشاره کن که دلم برای خدا تنگ شده است. مگر اصحاب ثقیفه سخنی جز این داشتند که حسبنا کتاب الله؟ آنان معتقد بودند که ما برای رسیدن به اسلام نیازی به امامان پس از پیامبر نداریم. مگر می شود ما مدعی شویم که اگر کسی به اعمال و شریعت رسول اکرم و امام بعد از او عمل کند به مقامی می رسد که دیگر نیازی به امام معصوم نداشته باشد؟ چه کسی چنین ادعای کرده است؟ کجای منابع شیعه به ما چنین اجازه ای داده اند؟ چه تفکری این سخن را از دهان شیعه نقل کرده است؟ حقیقت آن است که سلسله عرفا در تاریخ بیشتر در اختیار سنی مذهبان مسلمان بوده است. از محی الدین بن عربی که او را شیخ اکبر می خوانند تا بسیاری دیگر از عرفای به نام که قائل به رسیدن آنان به مقامات بالای عرفانی اند همگی پیروان مذهب تسنن بوده اند و این رمز این اندیشه است که می شود بدون امام به خدا رسید و می شود معشوق را جز در وجود امام معصوم یافت. در دنیای شیعه اگر کسی دلش برای خدا تنگ شود روضه اباعبدالله می خواند و یاد امام زمان خود می کند و خدا بدین واسطه به او عنایت خواهد کرد. امام زمان ما همان بزرگواری است که امام صادق علیه السلام  با آن مقام امامت درباره ایشان  فرمود: «وَ لَو اَدرَکتُهُ لَخَدَمتُهُ ایّامَ حَیوتی» (اگر او را درک می کردم[و به او می رسیدم] تمام ایّام زندگی خود، به او خدمت می کردم.) برخی اینگونه بیان میکنند که امام صادق علیه السلام قصد داشتند تا ما را به خدمت به امام زمان فراخوانند اما بر اساس احادیث این حقیقت آشکار می شود که برخی امامان شیعه به برخی دیگر فضیلت دارند. و امام زمان ما که آخرین امام شیعه و برپا کننده عدل و داد در جهان است جایگاه بسی بلند درمیان ائمه شیعه داشته و دارند. حال شما بپندارید که اگر آن قول درست بوده است آن مرد خیاط چه رفتاری با امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف کرده است و خطیب ما در منبر خود مردم را به چه چیزی فرا خوانده است؟ آیا مرد خیاط کم دانشی که بواسطه ترک گناهی به مقام عرفانی دست یافته است از امام صادق علیه السلام برتر است؟ آیا امام صادق نمی تواند عمر خود را صرف عبادت خدا کند که چنین می فرماید؟ بلکه مطلب همین است که صرف کردن عمر در خدمت خدا در هر دوره ای تنها از طریق خدمت به امام زمان میسر می شود. این تنها امامان شیعه هستند که می توانند دست گیری کنند و نور الهی را به قلب مومنین بتابانند.

اشکال عرفان زدگی در همین جاست. این بهترین روش است تا تفاوت طریقه عرفا و شیعه دوازده امامی را بنمایانیم. عرفا تلاش می کنند تا خدا را بشناسند و شیعیان مکلفند تا امام زمان خود را بشناسند و از طریق اطاعت او عبادت خدای سبحان بنمایند. نکته دیگر این است که امامان شیعه هیچ گاه نسبت به وقایع زمان و جامعه خود بی تفاوت نبوده اند و به شیعیان نیز چنین امر کرده اند که همواره در تلاش برای اصلاح جامعه و مبارزه با حاکمان ستمگر زمان بکوشند. بهترین دلیل بر این سخن شهادت یازده امام شیعه است. برخی که می پندارند پس از قیام سید الشهدا امامان شیعه دیگر به امور حکومت اعتنایی نداشتند باید به این سوال پاسخ دهند که اگر حضور امامان شیعه و عملکرد آنان پس از سیدالشهدا ضرری برای حکومت های ستمگر زمانشان نداشته است به چه دلیل به دست آنان به شهادت رسیده اند؟ برای توضیح بیشتر این سخن میتوانید به مطلب عاشورا حرکت فعالانه و مدبرانه  مراجعه فرمایید. در آنجا توضیح داده شد که مبارزه تمامی امامان شیعه بر پایه یک مبارزه فرهنگی و سیاسی بنا شده است که حرکت حضرت اباعبدالله نیز از این شمول خارج نیست.

از این رو سخن را با نقل قولی از سید شهیدان اهل قلم به پایان می بریم آنجا که با دوکوهه سخن می گوید: «سعید را به خاطر داری که چه می خواند ؟ برای امام می خواند ، برای آن که عاشقانه زیستن را به ما آموخت ، برای آن که به ما آموخت حقیقت عرفان را که مبارزه است». و حقیقت مسئله همین است. عرفان در مرام شیعه در مبارزه برای گسترش حق و یاری رساند به برپایی حکومت مهدی موعود است. این همان کاری است که آدم علیه السلام به آن فرمان گرفت و مهمترین مأموریت تمامی انبیاء بوده است. عرفان این است که بجنگی، در جامعه حضور داشته باشی، تجارت کنی، جهاد کنی، بر مسند قضاوت بنشینی و لحظه ای از یاد خدا غافل نشوی و حقی را ناحق نگردانی. عرفانی که در گوشه خانه ای خالی از مردم به دست بیاید، عرفانی که از مبارزه اجتماعی برای پابرهنگان دوری بجوید، عرفانی که قضاوت را در میان مردم وانهد، مانند خانه عنکبوت سست و بی مایه است. اگر قرار است انسان به خود سازی بپردازد برای آن است که به حکومت عدل مهدی موعود کمک نماید. کسی که خودسازی خود را بر پایه بریدگی از مردمان بنا کرده باشد چگونه می تواند جامعه را برای ظهور آن امام حق که همه تاریخ صالحان در انتظار او بوده اند آماده سازد؟


۹۷/۰۷/۰۸
زندانی زندانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">